متعمل

لغت نامه دهخدا

متعمل. [ م ُ ت َ ع َم ْ م ِ ] ( ع ص ) سختی کشنده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ساعی در کار و زحمت کش. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تعمل شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - کوشش کننده ساعی . ۲ - سختی کشیده . ۳ - آنکه بتکلف کاری انجام دهد جمع : متعملین .

فرهنگ معین

(مُ تَ عَ مِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - کوشش کننده ، ساعی . ۲ - سختی کشیده . ۳ - آن که به تکلف کاری انجام دهد، ج . متعملین .

پیشنهاد کاربران

بپرس