متعفن

/mote~affen/

مترادف متعفن: بدبو، عفن، گندیده، گند

متضاد متعفن: خوشبو، معطر

برابر پارسی: گندیده، بدبو، بویناک

معنی انگلیسی:
fetid, foul, malodorous, stinking, putrid, reeky, pongy, whiffy, noisome, stinker, putretied

لغت نامه دهخدا

متعفن. [ م ُ ت َع َف ْ ف ِ ] ( ع ص ) سخت پوسیده و تباه. ( آنندراج ). سخت پوسیده و ریسمان تباه گردیده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تعفن شود.

فرهنگ فارسی

بدبو، بویناک، گندیده
( اسم ) بدبو گندیده .

فرهنگ معین

(مُ تَ عَ فِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) گندیده ، بدبو.

فرهنگ عمید

بدبو، بویناک، گندیده.

واژه نامه بختیاریکا

بورِستین؛ رِستین

مترادف ها

fetid (صفت)
گندیده، متعفن، بد بو، دارای بوی زننده

odorous (صفت)
بودار، متعفن

smelly (صفت)
بودار، متعفن، بد بو

rancid (صفت)
فاسد، باد خورده، نامطبوع، متعفن، ترشیده، بو گرفته

stinking (صفت)
زننده، متعفن، بد بو، نفرت اور

putrid (صفت)
فاسد، متعفن

fuggy (صفت)
متعفن، بد بو

mephitic (صفت)
متعفن، بد بو

فارسی به عربی

فاسد , کریه الرائحة , نتن

پیشنهاد کاربران

نتن
سربسته
Foul
Foul smelling
بدبو، عفن، گندیده، گند، بویناک
گندزده

بپرس