متعسر
مترادف متعسر: دشوار، سخت، صعب، مشکل
متضاد متعسر: سهل، میسر
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- متعسرالحصول ؛ کاری که حصول آن سخت و دشوار باشد. ( ناظم الاطباء ).
- متعسرالمرور ؛ جایی که عبور از آن سخت و مشکل باشد. ( ناظم الاطباء ).
|| محال. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || درماندگی سخت و شدید. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تعسر شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
معنای خالص متعسر همان دشوار می باشید
و معنای متعذر پوزش
ولی این دو کلمه در کنار هم معنی غیرممکن و سخت را میدهد قسمت اخیر ماده 149 آ. د. م
و معنای متعذر پوزش
ولی این دو کلمه در کنار هم معنی غیرممکن و سخت را میدهد قسمت اخیر ماده 149 آ. د. م