متعرض

/mote~arrez/

مترادف متعرض: اعتراضگر، پاپی، مزاحم، متذکر، یادآور، متجاوز، متعدی

برابر پارسی: پرخاشجو، ستیزگر

معنی انگلیسی:
interfering with, disturbing, molesting, offensive, to intrfere with, to prevent, to disturb or molest

لغت نامه دهخدا

متعرض. [ م ُ ت َ ع َرْ رِ ] ( ع ص ) اقامت نماینده به جائی. ( آنندراج ). متمکن و ساکن و مقیم. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تعرض شود. || پیش آینده و سائل. ( آنندراج ) ( غیاث ). پیش آینده و درپی شونده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). پیش آینده و طلب کننده. ( از اقرب الموارد ) : گفتم عمل پادشاه ای برادر دو طرف دارد امید و بیم یعنی امیدنان و بیم جان و خلاف رای خردمندان باشد بدان امید متعرض این بیم شدن. ( گلستان ، کلیات چ مظاهر مصفا ص 22 ). || مخالف و مزاحم و مانع و آن که سبب می شود زحمت و اذیت را و مانع از پیشرفت کار می گردد. ( ناظم الاطباء ) : این مرد راکه دعوی پیغامبری می کند، هیچ متعرض مباش. ( مجمل التواریخ و القصص ، ص 252 ). متعرضان مملکت و متمردان دولت سر در گریبان عزلت کشیدند. ( سندبادنامه ص 9 ). و رجوع به تعرض شود.

فرهنگ فارسی

تعرض کننده، کسی که بدیگری اعتراض یادست درازی بکند، و آنکه بامری بپردازد
( اسم ) ۱ - کسی که کاری بدست خود گیرد . ۲ - آنکه طلب چیزی کند . ۳ - اعتراض کننده . ۴ - مزاحم : و این مرد را که دعوی پیغامبری می کند هیچ متعرض مباش . ۵ - متذکر جمع : متعرضین .

فرهنگ معین

(مُ تَ عَ رِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - اقدام کننده به کاری . ۲ - اعتراض کننده .

فرهنگ عمید

۱. کسی که به دیگری اعتراض می کند، اعتراض کننده.
۲. یادآوری کننده، متذکر.
۳. کسی که موجب آزار دیگری است، مزاحم.
۴. [قدیمی] کسی که بخواهد جایی را اشغال کند، حمله کننده.
۵. [قدیمی] خواهان.

پیشنهاد کاربران

۱. کسی که به دیگری اعتراض می کند، اعتراض کننده.
۲. یادآوری کننده، متذکر.
۳. کسی که موجب آزار دیگری است، مزاحم.
۴. [قدیمی] کسی که بخواهد جایی را اشغال کند، حمله کننده.
۵. [قدیمی] خواهان.
متعرض دو معنی دارد : ۱. اقدام کننده به کاری ۲. اعتراض کننده به کاری
معترض، ایرادگیر، منتقد

بپرس