صبر از متعذر چکنم گر نکنم
گر خواهم و گر نخواهم از نرمه گوش.
سعدی ( دیوان چ مظاهر مصفا ص 656 ).
- متعذرالمصرف ؛ آنچه که بکار بردنش دشوار باشد. ( فرهنگ فارسی معین ).- || در مورد موقوفه ای بکار می رود که عواید آن را نتوان به مصرفی که واقف تعیین کرده است رساند. ( فرهنگ فارسی ایضاً ).
- متعذرالوصول ؛ آنچه که بدست آوردنش دشوار وناممکن باشد.
|| آلوده. || نشان و نقش پای محو شده. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). || عذرخواه و عذر آورنده. ( ناظم الاطباء ). || خراجی که صعب الوصول باشد به علت دوری مؤدیان یا افلاس آنان. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : اهل حرث و زرع... دست از زراعت کشیدند و وجوه معاملات متعذر و منکسر شد... و در ملک خللی فاحش... ظاهر گشت. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ، ص 358 ).