متعدی

/mote~addi/

مترادف متعدی: متجاسر، متجاوز، جفاپیشه، خاطی، ستمگر، ظالم، غیرلازم

متضاد متعدی: لازم

برابر پارسی: ستمگر، زورگو، آزاردهنده

معنی انگلیسی:
transgressing, aggressive, transitive, transitive verb, transgressor, neuter, [gram.] transitive

لغت نامه دهخدا

متعدی. [ م ُ ت َ ع َدْ دی ] ( ع ص ) ( از «ع دو» ) ستمگر و ظالم.( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) : و زجر متعدیان و آرامش اطراف به سیاست منوط. ( کلیله و دمنه ). || کسی یا چیزی که بگذرد و تجاوز کند از دیگری. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). تجاوزکننده از حد خود. ( آنندراج ) :
دفع اجانب را جدی شویم
لازم اگر شدمتعدی شویم.
بهار.
|| بیماریی که سرایت کند از یکی به دیگری. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به متعدیة شود. || به اصطلاح علم صرف و نحو، فعلی را گویند که معنی آن از فاعل تجاوز کند و به مفعول برسد و ضد آن ، لازم است که معنی آن فقط به فاعل تمام شود و مفعول نخواهد. ( آنندراج )( غیاث ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

تعدی کننده، متجاوز، ستمگر
( اسم ) ۱ - تجاوز کننده از حدو خود : تانجاست متعدی نشود بتنش و جامه اش . ۲ - فعلی است که با داشتن فاعل به مفعول محتاج باشد : نامه را نوشتم . توضیح برای متعدی ساختن فعل لازم باخر صیغه امر حاضر مفرد - انید یا - اند افزایند و ماضی فعل را بدست آورند و صیغه های دیگر را از آن سازند : گری گریاند گریانید خند خنداند خندانید سوز سوزاند سوزانید . گاه فعل متعدی را نیز بهمین ترتیب بار دیگر متعدی سازند مانند : خوردن و چریدن و نوشتن که خورانیدن و چرانیدن و نویسانیدن از آن ساخته اند .

فرهنگ معین

(مُ تَ عَ دّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - تجاوز - کننده ، ستمگر. ۲ - فعلی که تنها با فاعل معنای کامل ن داشته باشد و نیازمند به مفعول باشد.

فرهنگ عمید

۱. تعدی کننده، متجاوز.
۲. (ادبی ) در دستور زبان، فعلی که برای کامل کردن معنی خود به مفعول نیاز دارد.

فرهنگستان زبان و ادب

[زبان شناسی] ← گذرا

مترادف ها

transitive (صفت)
انتقالی، متغیر، متعدی، تراگذر

oppressive (صفت)
ستمگر، غم افزا، ظالم، ستمکار، متعدی، ستم پیشه، ناراحت کننده

depressive (صفت)
غم افزا، افسرده کننده، متعدی، دژمگر

فارسی به عربی

متعدی , مسبب , نشیط

پیشنهاد کاربران

از حد درگذرنده.
�همه اوصافِ حمیده ذاتِ او را لازم بود، مگر احسان که متعدّی داشتی. � - مرزبان نامه، ص225، به کوشش دکتر خلیل خطیب رهبر.
فعلی است که هم به فاعل و هم به مفعول نیازداشته باشد.
تعدی = تراگذری
متعدی= تراگذر
تکواژها:تَرا ( پیشوند ) /گذر ( بُن کنونی کارواژه گذشتن )
کارواژه:تَراگذشتن
فعلی که تنها با فاعل معنای کامل نداشته باشد و نیازمند به مفعول باشد.
تعدی مسلک
دست انداز
متجاوز . ستمگر

بپرس