متعدد

/mote~added/

مترادف متعدد: گوناگون، متنوع، مختلف، بس، بسیار، بی شمار، عدیده، کثیر، وافر

برابر پارسی: انبوه، بسیار، بیشمار، فراوان، پرشمار

معنی انگلیسی:
various, manifold, multiple, multitude, numerous, plentifull, several, divers, great, multitudinous, plenteous, plentiful, poly-, scores, serial, sundry, voluminous, umpteen

لغت نامه دهخدا

متعدد. [ م ُ ت َ ع َدْ دِ ] ( ع ص ) زیاده زاید از هزار. ( آنندراج ). بسیار و زیاده بر ده هزار. ( ناظم الاطباء ). || فراوان : در پیرامنش بواسطه دره ها، جای نزول لشکر وخیام متعدد نیست. ( ظفرنامه یزدی ج 2 ص 373 ). || مختلف و گوناگون. ( ناظم الاطباء ) : و کمال بحسب اشخاص متعدد بود. ( اوصاف الاشراف ص 18 ).

فرهنگ فارسی

بسیار، بی شمار، چیزی که بسیارباشد
( صفت ) ۱ - بسیار بیشمار: ... در پیرامنش بواسط. دره ها جای نزول لشکر و خیام متعدد نیست . ۲ - مختلف : و کمال بحسب اشخاص متعدد بود .

فرهنگ معین

(مُ تَ عَ دِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) بسیار، بی شمار.

فرهنگ عمید

بسیار، بی شمار.

مترادف ها

many (صفت)
فراوان، متعدد، چندین

plenty (صفت)
فراوان، متعدد

numerous (صفت)
فراوان، بسیار، بزرگ، بی شمار، زیاد، متعدد، کثیر، پرجمعیت

manifold (صفت)
فراوان، بسیار، زیاد، متعدد، چند برابر، چند تا، چند ظرفیتی

plural (صفت)
فراوان، جمعی، متعدد، صورت جمع، صیغه جمع

multiplex (صفت)
مرکب، متعدد، چندتایی

innumerable (صفت)
بی شمار، بی حد و حصر، متعدد، غیر قابل شمارش

multitudinous (صفت)
انبوه، بی شمار، متعدد، کثیر

multiple (صفت)
فراوان، گوناگون، چند لا، متعدد، چندین، چند برابر، چندگانه، چند فاز

umpteenth (صفت)
وافر، بی شمار، بی حد و حصر، متعدد، معتنی به

umpteen (صفت)
فراوان، وافر، بی شمار، بی حد و حصر، متعدد، معتنی به

massed (صفت)
فراوان، متعدد

multi- (پیشوند)
بسیار، بیشتر، زیاد، متعدد، چند، دارای تعداد زیاد

فارسی به عربی

انبوب متفرع , ضعف , عدة , عظیم

پیشنهاد کاربران

پرشمار
متعدد : چندشمار
مانند بی شمار
بسیارمر ؛ کثیر. بسیارعدد. پرشمار :
ز دیبا و خز و ز یاقوت و زر
ز گستردنیهای بسیارمر.
فردوسی.
بیامد چو شاهان که دارند فر
سپاهی بیاورد بسیارمر.
فردوسی.
ببخشم ز هرگونه بسیارمر
ز اسب و ز شمشیر و گرز و کمر.
فردوسی.
و رجوع به مر شود.
متعدد
متعدد: زیاد، فراوان، بی شمار ، خیلی
متعدد:بی شمار
بسیار ، فراوان، انبوه، بی شمار
چندین باره

بپرس