متعثر. [ م ُ ت َ ع َث ْ ث ِ ] ( ع ص ) زبان که در سخن شکوخد و شکوخیده زبان. ( آنندراج ). زبان گرفته و با لکنت زبان. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). لغزنده و لغزش یابنده : به دست بوس رسیده از بار وقار حضرت متأثر و در اذیال دهشت متعثر، به مقامی که تخصص رفت بایستاد. ( مرزبان نامه ). و رجوع به تعثر شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) لغزنده لغزش یابنده : ... بدست بوس رسیده از بار وقار حضرت متاثر و در اذیال دهشت متعثر بمقامی که تخصص رفت بایستاد .