متطرق

لغت نامه دهخدا

متطرق. [ م ُ ت َ طَرْ رِ ] ( ع ص ) ضرب خورده. || متفرق. || راه گیرنده باشد. ( آنندراج ). راه یابنده و راه پیداکننده. ( غیاث ). || آن که مقابلی می کند و دچار می شود و روبرو می گردد و تعرض می نماید. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تطرق شود. || پیشوا وپیشرو و رهنما. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) راه جوینده راه یابنده .

فرهنگ معین

(مُ تَ طَ رِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) راه یابنده .

فرهنگ عمید

۱. راه یابنده.
۲. ویژگی جسمی که چکش بخورد، چکش خوار.

پیشنهاد کاربران

بپرس