متطخطخ

لغت نامه دهخدا

متطخطخ. [ م ُ ت َ طَ طِ ] ( ع ص ) سیاه. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || ابر سیاه و تو بر تو. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). ابر سیاه و ابر انبوه شده بر روی هم. ( ناظم الاطباء ). || سست بینا. ( از محیط المحیط ) ( از تاج العروس ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس