متضام

لغت نامه دهخدا

متضام. [ م ُ ت َ ضام م ] ( ع ص ) فراهم شونده. ( آنندراج ). متصل و پیوسته و فراهم آورده. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || برقرار. ( ناظم الاطباء ). || کشیده شده بسوی چیزی و یا کسی. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || گرد آمده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تضام و تضامم شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس