" زدای نیرومند. زدای زور. زدای زورمند. زدای توانا. زدای به کار. زدای زورمُشت. زدای زوردار ":متضاد قوی.
نامتقارن:" نا به نزدیک. "
" زدای توانا . زِد توانا. زِک توانا":متضاد قوی.
ناجور توانا.
مانند توانا نیست.
جور با توانا نیست.
طور توانا نیست.
سبک توانا نیست.
چونان توانا نیست.
مانند توانا نیست.
همانند توانا نیست .
... [مشاهده متن کامل]
چند توانا نیست.
چندانکه توانا، نیست.
همچون توانا نیست.
همسنگ توانا نیست.
همجنس توانا نیست.
هم هنر توانا نیست.
هموار توانا نیست.
همکار توانا نیست.
همچند توانا نیست.
همسنگ توانا نیست.
هم قد توانا نیست.
همدورِ توانا نیست.
همیار توانا نیست.
همدارِ توانا نیست.
همدال توانا نیست.
همداگ توانا نیست.
هماورد توانا نیست.
همسنگ توانا نیست.
همیار توانا نیست.
همدستِ توانا نیست. ( به دست توانا نمی آید.
مانند ماشینی که به دست ماشین دیگر نتواند آمد. )
همسر توانا نیست.
همبار توانا نیست.
همخوار توانا نیست.
همگار توانا نیست.
همدیار توانا نیست.
هم گرمابهء توانا نیست.
هم گلستان توانا نیست.
هم گرمابه و گلستان توانا نیست.
هم دیوار توانا نیست.
هم پندار، کردارو گفتار توانا نیست.
همشهری توانا نیست.
شهروند توانا نیست.
همانند توانا نیست. "
/ زُدای گُوه ای. /
به مانند توانا نیست.
خودِ توانا نیست.
زِک:زِد.
در زبانش لری زِد را زِک هم می گویند.
ناجور توانا.
مانند توانا نیست.
جور با توانا نیست.
طور توانا نیست.
سبک توانا نیست.
چونان توانا نیست.
مانند توانا نیست.
همانند توانا نیست .
... [مشاهده متن کامل]
چند توانا نیست.
چندانکه توانا، نیست.
همچون توانا نیست.
همسنگ توانا نیست.
همجنس توانا نیست.
هم هنر توانا نیست.
هموار توانا نیست.
همکار توانا نیست.
همچند توانا نیست.
همسنگ توانا نیست.
هم قد توانا نیست.
همدورِ توانا نیست.
همیار توانا نیست.
همدارِ توانا نیست.
همدال توانا نیست.
همداگ توانا نیست.
هماورد توانا نیست.
همسنگ توانا نیست.
همیار توانا نیست.
همدستِ توانا نیست. ( به دست توانا نمی آید.
مانند ماشینی که به دست ماشین دیگر نتواند آمد. )
همسر توانا نیست.
همبار توانا نیست.
همخوار توانا نیست.
همگار توانا نیست.
همدیار توانا نیست.
هم گرمابهء توانا نیست.
هم گلستان توانا نیست.
هم گرمابه و گلستان توانا نیست.
هم دیوار توانا نیست.
هم پندار، کردارو گفتار توانا نیست.
همشهری توانا نیست.
شهروند توانا نیست.
همانند توانا نیست. "
/ زُدای گُوه ای. /
به مانند توانا نیست.
خودِ توانا نیست.
زِک:زِد.
در زبانش لری زِد را زِک هم می گویند.
مخالف قوی
چی
چی
ضعیف . عاجز