متصوف

/motesavvef/

معنی انگلیسی:
sufistic, mystical

لغت نامه دهخدا

متصوف. [ م ُ ت َ ص َوْ وِ ] ( ع ص ) مردم صوفی. ( ناظم الاطباء ). کسی که بر طریقت صوفیان باشد.

فرهنگ فارسی

کسی که اظهارتصوف ودرویشی کند
( اسم ) آنکه خود را صوفی معرفی کند . جمع : متصوفین . توضیح متصوف مشتق است از تصوف ... گاهی گفته می شود برای مبالغه و تکثیر مانند متطبب یعنی کثیر العلم و العمل فی الطب ( فی الحدیث النبوی : راجعوا حارث بن کلده فانه رجل متطبب ) پیغمبر او را مدح نمود نه ذم چنانکه ظاهر مدلول باب تفعل است که بخود بتسن بیجا باشد مانند تکبر و شاید که از قبیل تعلم و تلمذ و تلقی و ترقی دارای معنی طلب باشد اعم از رسیدن بمطلوب و حرمانش .

فرهنگ معین

(مُ تَ صَ وِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) کسی که اظهار تصوف و درویشی کند.

فرهنگ عمید

۱. کسی که اظهار تصوف و درویشی می کند.
۲. صوفی.

مترادف ها

mystic (اسم)
سالک، عارف، اهل سر، اهل تصوف، متصوف

mystic (صفت)
رمزی، مرموز، عرفانی، متصوف

فارسی به عربی

صوفی

پیشنهاد کاربران

متصوّف آن است که به مجاهدت ، این درجه ( فانی بودن از خود و باقی بودن به حق . و دریافت حقیقت ) را می طلبد و اندر طلب ، خود را بر معاملت ایشان درست همی کند .
( کشف المحجوب هجویری )

بپرس