متصلف.[ م ُ ت َ ص َل ْ ل ِ ] ( ع ص ) رجل متصلف ؛ مرد لافی. ( منتهی الارب ). چاپلوسی کننده و لاف زنی نماینده. ( آنندراج ). تملق کننده. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تصلف شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) چاپلوسی کننده چاپلوس جمع : متصلفین .
فرهنگ معین
(مُ تَ صَ لِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) چاپلوسی کننده ، چاپلوس ، ج . متصلفین .