متشنج
/moteSannej/
مترادف متشنج: آشوب زده، بحرانی، پرتلاطم، تشنج زا، تشنج وار، متلاطم، لرزان، لرزنده
متضاد متشنج: آرام
برابر پارسی: لرزان، برآشفته، پریشان
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) آنکه بر اثر سرما یا علتی دیگر بلرزد لرزان .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. دارای هرج ومرج و آشوب، ناآرام.
مترادف ها
عصبانی، متشنج، دست پاچه، عصبی، عصبی مربوط به اعصاب
تکان دهنده، متشنج، شنج اور، مختلج
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
درهم ریختگی
درهم ریختگی
پر تنش