متشاعر. [ م ُ ت َ ع ِ ] ( ع ص ) آن که خود را شاعر پندارد و شعرفروشنده و خودرا شاعر نماینده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). خود را به زور شاعر گوینده.( غیاث ). و الشاعرالمفلق خنذیذ و من دونه شاعر، ثم شویعر ثم شعرور ثم متشاعر. ( منتهی الارب ) :
زین متنحل سخنانم مبین
زین متشاعرلقبانم مدان.خاقانی ( دیوان چ عبدالرسولی ص 347 ).
و رجوع به تشاعر شود.