متزحزح. [ م ُ ت َ زَ زِ ] ( ع ص ) دور شونده. ( آنندراج ) ( ازمنتهی الارب ). دور و مهجور و غایب. ( ناظم الاطباء ). متزحزح. [ م ُ ت َ زَ زَ ] ( ع اِ ) اسم مکان از تَزَحزَح بمعنی جای دور شدن. قول کروَّس : فقد کان لی عماً اری متزحزح. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تزحزح و ماده قبل شود.