مترقی

/moteraqqi/

مترادف مترقی: پیشرو، ترقی خواه، توسعه یافته، راقی، راقبه

متضاد مترقی: عقب افتاده، عقب مانده

برابر پارسی: پیشرفته، بالارونده، پیشرونده

معنی انگلیسی:
advanced, forward, forward-looking, liberal, progressive, advancing

لغت نامه دهخدا

مترقی. [ م ُ ت َ رَق ْ قی ] ( ع ص ) افزون شونده. ( آنندراج ) ( غیاث ). بالا رفته. ( ناظم الاطباء ). صعود کننده. بالا رونده : و بخار نطفه از اوعیه منی به مصعد دماغ مترقی شد. ( سندبادنامه ص 177 ). همواره در مدارج علو و معارج سمو متصاعد و مترقی باد. ( سندبادنامه ص 216 ). و رجوع به ترقی شود.

فرهنگ فارسی

کسی که روبترقی برود، چیزی که بلندشودوروببالارود، ترقیخواه
(اسم ) ۱ - افزون شونده.۲ - بالا رونده . ۳ - پیشرفت کننده : کشور های مترقی جهان . ۴ - ترقی خواه : سیاستمداری مترقی .

فرهنگ معین

(مُ تَ رَ قِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) پیشرفته ، رشد کرده .

فرهنگ عمید

۱. دارای گرایش به پیشرفت، پیشرفته.
۲. دارای حرکت روبه بالا.

مترادف ها

advanced (صفت)
پیشرفته، مترقی، ترقی کرده، قبلا تهیه شده، قبلا تجهیز شده، پیش افتاده، جلو افتاده

progressive (صفت)
مترقی، جلو رونده، ترقی خواه، تصاعدی، نشانه ترقی

فارسی به عربی

تقدمی

پیشنهاد کاربران

بپرس