مترجم
/motarjem/
مترادف مترجم: برگرداننده، ترجمان، دیلماج، گزارنده، مفسر
برابر پارسی: برگرداننده، ترجمان، ترزبان
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
مترجم. [ م ُ ت َ ج ِ ] ( ع ص ) ترجمه کننده. ( غیاث ) ( آنندراج ). ترجمان. دیلماج. ( یاد داشت به خط مرحوم دهخدا ). مأخوذ ازتازی ، ترجمان و ترجمه کننده و معنی کننده و تاجُران.( ناظم الاطباء ). کسی که کلامی را به زبانی دیگر برگرداند چنانکه فرانسه را به پارسی :... تا بروزگار مترجم آن آهن نوشته بر در آن کاخ بود. ( ترجمه تاریخ بخارا ). و رجوع به ماده قبل و تاجُران شود.
- لسان مترجم ؛ زبان فصیح و گویا. ( ناظم الاطباء ).
- مترجم اول ؛ از القاب اداری دوره قاجاریه بود و به کسی اطلاق می شد که بر مترجمان دیگر ریاست داشت و یا حائز مرتبه اول بود و رجوع به مرآة البلدان شود.
- مترجم دوم ؛ این نام نیز از القاب اداری دوره قاجاریه می باشد، کسی که در میان مترجمان مقام دوم دارا بود، به این لقب خوانده می شد. و رجوع به مرآةالبلدان شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) آنکه کلامی را از زبانی بزبان دیگر ترجمه کند ترجمان گزارنده : ... تا بروزگار مترجم آن آهن نوشته بر در آن کاخ برد . جمع : مترجمین . یا مترجم اول . کسی که در میان مترجمان یک اداره مرتب. اول را داراست ( قاجاریه ) : میرزا جوادخان مترجم اول . یا مترجم دوم . کسی که درمیان مترجمان یک اداره رتب. دوم را داراست ( قاجاریه ) : غریغر وویچ صاحب مترجم دویم ( سفارت روس در تهران ) .
فرهنگ معین
(مُ تَ جَ ) [ ع . ] (اِمف . ) از زبان دیگر گردانده ، ترجمه شده .
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] بازگوکننده، بیان کننده: این شعر مترجم احساسات شاعر است.
۱. ترجمه شده.
۲. (اسم، صفت ) مطلبی که از زبانی به زبان دیگر ترجمه شده است.
فرهنگستان زبان و ادب
{translator} [علوم کتابداری و اطلاع رسانی] شخصی که گفتار یا نوشتاری را از زبانی به زبان دیگر برگرداند
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] تَرجُمان یا مترجم، کسی که کلمات و جملات را از زبانی به زبان دیگر برمی گرداند. به او دیلماج، پَچواک و تاجُران نیز گفته اند.
در فرهنگها واژة تَرجُمان را تَرجَمان، تُرجُمان و تُرجَمان نیز ضبط کرده اند. برخی، ترجمان را معرّب تَرزَفان/ تَرزبان، به معنای «فصیح و خوش سخن» دانسته اند. در برخی منابع آمده که اصل واژة ترجمان، آرامی است. این واژه در اکدی turgumanu/ targumanu و مشتق از فعل ragamu به معنای «شرح و توضیح دادن» ، در آرامی و در عبری است. واژة ترگوم، که به ترجمه ها و تفاسیر تورات به زبان آرامی اطلاق می شود، نیز از همین واژه مشتق شده است.
ترجمان در متون پهلوی و پارتی
ترجمان در متون پهلوی به صورت، در پارتی و در سغدی آمده است. واژة ترجمان در فارسی دری و متون ادبی فارسی، از جمله در شعر فردوسی، ناصرخسرو، مولوی و سعدی، آمده است.
ترجمان در متون ترکی عثمانی
در ترکی عثمانی واژة تَرجُمان به معنای «مترجم شفاهی» است ظاهراً فعل عربی تَرْجَمَ به معنای «ترجمه کرد» در دوره عباسیان رایج بوده است. از ریشه واژه ترجمان (ر ـ جـ م)، در عربی کلمات دیگری ساخته شده است؛ از جمله، تَراجِم و تَراجِمه (هر دو جمعِ ترجُمان) و ترجمه و مترجم اَشکال دگرگون شده واژه ترجمان در زبانهای اروپایی نیز وجود دارد؛ از جمله، دو واژه فرانسوی و واژه انگلیسی (هر سه به معنای مفسر و مترجم). معانی دیگری نیز برای ترجمان ذکر شده که عبارت اند از: سفیر و رسول و واسطه، تاوان و کفاره ، خوابگزار و پیشگو. در خوزستان واژه ترجمان، «ترجبان» تلفظ می شود و «به ترجبان نشستن» به معنای «ورد خواندن برای دفع آزارِ جن» یا «پیشگویی حوادث» است ، ترجمان را معادل «اُرگان»، به معنای نشریه بیان کننده نظر و مواضع یک سازمان یا حزب، قرار داده است.
در فرهنگها واژة تَرجُمان را تَرجَمان، تُرجُمان و تُرجَمان نیز ضبط کرده اند. برخی، ترجمان را معرّب تَرزَفان/ تَرزبان، به معنای «فصیح و خوش سخن» دانسته اند. در برخی منابع آمده که اصل واژة ترجمان، آرامی است. این واژه در اکدی turgumanu/ targumanu و مشتق از فعل ragamu به معنای «شرح و توضیح دادن» ، در آرامی و در عبری است. واژة ترگوم، که به ترجمه ها و تفاسیر تورات به زبان آرامی اطلاق می شود، نیز از همین واژه مشتق شده است.
ترجمان در متون پهلوی و پارتی
ترجمان در متون پهلوی به صورت، در پارتی و در سغدی آمده است. واژة ترجمان در فارسی دری و متون ادبی فارسی، از جمله در شعر فردوسی، ناصرخسرو، مولوی و سعدی، آمده است.
ترجمان در متون ترکی عثمانی
در ترکی عثمانی واژة تَرجُمان به معنای «مترجم شفاهی» است ظاهراً فعل عربی تَرْجَمَ به معنای «ترجمه کرد» در دوره عباسیان رایج بوده است. از ریشه واژه ترجمان (ر ـ جـ م)، در عربی کلمات دیگری ساخته شده است؛ از جمله، تَراجِم و تَراجِمه (هر دو جمعِ ترجُمان) و ترجمه و مترجم اَشکال دگرگون شده واژه ترجمان در زبانهای اروپایی نیز وجود دارد؛ از جمله، دو واژه فرانسوی و واژه انگلیسی (هر سه به معنای مفسر و مترجم). معانی دیگری نیز برای ترجمان ذکر شده که عبارت اند از: سفیر و رسول و واسطه، تاوان و کفاره ، خوابگزار و پیشگو. در خوزستان واژه ترجمان، «ترجبان» تلفظ می شود و «به ترجبان نشستن» به معنای «ورد خواندن برای دفع آزارِ جن» یا «پیشگویی حوادث» است ، ترجمان را معادل «اُرگان»، به معنای نشریه بیان کننده نظر و مواضع یک سازمان یا حزب، قرار داده است.
wikifeqh: مترجم
دانشنامه عمومی
مترجم، ترجمه گر، ترجمان، [ ۱] یا برگرداننده یک شخص یا نرم افزار است که در صنعت یا هنرِ ترجمه مهارت دارد و عهده دارِ درک و تفسیر موضوعات، معانی، و مفاهیم پدیدآمده در یک زبان ( زبان مبدأ ) ، و سپس انتقال، معادل یابی، و بازسازی آنها در زبانی دیگر ( زبان مقصد ) است.
مترجمان کم تجربه ممکن است براین باور باشند که در زبان و ترجمه، درست همانند علمی دقیق، می توان هر واژه و مفهومی را هم به طور دقیق تعریف و درک کرد و هم آنها را به شیوه ای شفاف با پیوندهای متقابل و کاملاً ثابت، از دو حوزهٔ زبانیِ متفاوت به هم اتصال داد. هرچند چنین برخوردی ممکن است در مورد زبان های برنامه نویسی رایانه ای و زبان های ماشینیِ دیگر ( همچون هوش مصنوعی ) تا اندازه ای میسر باشد، در خصوص زبان های طبیعی انسانی دور از واقعیت و امکان است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفمترجمان کم تجربه ممکن است براین باور باشند که در زبان و ترجمه، درست همانند علمی دقیق، می توان هر واژه و مفهومی را هم به طور دقیق تعریف و درک کرد و هم آنها را به شیوه ای شفاف با پیوندهای متقابل و کاملاً ثابت، از دو حوزهٔ زبانیِ متفاوت به هم اتصال داد. هرچند چنین برخوردی ممکن است در مورد زبان های برنامه نویسی رایانه ای و زبان های ماشینیِ دیگر ( همچون هوش مصنوعی ) تا اندازه ای میسر باشد، در خصوص زبان های طبیعی انسانی دور از واقعیت و امکان است.
wiki: مترجم
دانشنامه آزاد فارسی
فصلنامۀ علمی، فرهنگی، چاپ مشهد. به صاحب امتیازی و سردبیری علی خزاعی فر، و مدیرمسئولی علیرضا نوری گبرمرودی، از بهار ۱۳۷۰ منتشر می شود. مطالب آن مشتمل است بر مقاله هایی در زمینۀ مسائل نظری و عملی ترجمه، آموزش ترجمه، ویرایش، ترجمۀ متون علمی و مذهبی، نقد ترجمه، ترجمه و زبان فارسی، گفت وگو با مترجمان، معرفی و نقد ترجمه، معنوی آرای صاحب نظران کلاسیک ترجمه، و اخبار و رویدادهای مهم جهان ترجمه. مترجم به هیچ سازمانی وابستگی ندارد.
wikijoo: مترجم
مترادف ها
بر گرداننده، مترجم، دیلماج، ترجمان، پچواک گر
مترجم، دیلماج، ترجمان
مترجم، ترجمان، مترجم شفاهی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
برخی به نادرستی، از {تَرگو} به جایِ {مترجم} بکار می برند.
{گو} در اینجا می خواهد نِکش ( =نقش ) کُناکی/فاعلی بازی کند، که نمی تواند، چرا که پیش از آن، یک پیشوند است!
نمی توانیم یک پسوند را درست پس از پیشوند آوریم.
... [مشاهده متن کامل]
بُن هایِ کُنونی می توانند کناکی/فاعلی ساز باشند، ولی نه در اینجا. در اینجا، {تر} واژه نیست، برکه پیشوند است نِشان دهنده {گذر:چه مکانی، چه زمانی، هر گذری!}
بِدرود!
{گو} در اینجا می خواهد نِکش ( =نقش ) کُناکی/فاعلی بازی کند، که نمی تواند، چرا که پیش از آن، یک پیشوند است!
نمی توانیم یک پسوند را درست پس از پیشوند آوریم.
... [مشاهده متن کامل]
بُن هایِ کُنونی می توانند کناکی/فاعلی ساز باشند، ولی نه در اینجا. در اینجا، {تر} واژه نیست، برکه پیشوند است نِشان دهنده {گذر:چه مکانی، چه زمانی، هر گذری!}
بِدرود!
بسیار بسیار از شما، بزرگوار /فرتاش/ از راهنمایی هایتان سپاسگزارم.
برای من آشکار کردید که برای اینکه درباره هر واژه در پارسی سخنی بگویم، باید در زبان های هندواروپایی آنرا بررسی کنم و ریخت کهن آن در زبان اوستایی و یا هر زبان پارسی کهن بررسی کنم.
... [مشاهده متن کامل]
گویا این واژگانی که نامبرده ام، همانند واژه "فرا" هستند که در گذشته به ریخت "fra" بوده است ولی امروزه برای آسانی گویش به "فَرا" دِگَرگون شده است.
و اینها هم همینگونه بودن، برای نمونه "شمردن" در پارسی گذشته پس از "ش" هیچ واکه ای نبوده است که پیشوند باشد.
درباره پیشوند ( زِ/زُ ) ، بنده تنها با یک نمِونه "زدودن" ، گَمان کردم که این پیشوند همیشه "نفی کننده" است.
برکه این پیشوند، در این نمونه "نفی کننده" شده است.
از شما برای همه رَهنِمایی هایتان سپاسگزار هستم.
بِدرود!
برای من آشکار کردید که برای اینکه درباره هر واژه در پارسی سخنی بگویم، باید در زبان های هندواروپایی آنرا بررسی کنم و ریخت کهن آن در زبان اوستایی و یا هر زبان پارسی کهن بررسی کنم.
... [مشاهده متن کامل]
گویا این واژگانی که نامبرده ام، همانند واژه "فرا" هستند که در گذشته به ریخت "fra" بوده است ولی امروزه برای آسانی گویش به "فَرا" دِگَرگون شده است.
و اینها هم همینگونه بودن، برای نمونه "شمردن" در پارسی گذشته پس از "ش" هیچ واکه ای نبوده است که پیشوند باشد.
درباره پیشوند ( زِ/زُ ) ، بنده تنها با یک نمِونه "زدودن" ، گَمان کردم که این پیشوند همیشه "نفی کننده" است.
برکه این پیشوند، در این نمونه "نفی کننده" شده است.
از شما برای همه رَهنِمایی هایتان سپاسگزار هستم.
بِدرود!
در پاسخ به " محسن نقدی" گرامی:
1 - واژگانی که بی درنگ پس از آوای " س: s" ، " ت/t" می نشیند، در آنها آوای " س" پیشوند نیست، " ست:st" در واژگان " ستدن/ستاندن" پیشوند نیست همانگونه که " s " در واژگان آلمانی " stellen، stehen" پیشوند نیست. در اینباره تکواژشناسی یاریگر است.
... [مشاهده متن کامل]
2 - " اوز" یا " اوس" یا " زِ " به مینه " بیرون، به بیرون" و همچنین در زبانهای اوستایی - پارسیِ میانه می تواند بازنمایی کننده یِ " بالا، بلندی ( برای نمونه در واژه " اوج" ) باشد. من در جایی از پیامهای شما دیدم که پیشوند " زِ " را پیشوند نفی کننده دانستید، که در این باره گمان نمی کنم دیدگاه شما درست باشد، اگر هم در واژگانی " زِ " بمانندِ نفی کنندگی پدیدار می شود ( که در اندک واژگان اروپایی نیز چنین است ) ، این به واژه یِ پشت بندش بستگی دارد، برای نمونه در واژه " زدودن" که واژگان همبسته با آن " دودن، اَندودن ( اَن. دودن ) " می باشد، " زِ " پیشوند " بیرون/ به بیرون راندنِ دودگی" است.
برای نمونه من در یک واژه پیشنهادی بجای " تخیله کردن" واژه یِ " آزباشتن" را بکار بردم که " آز: پیشوند بیرون/به بیرون" است و " باشتن" نیز با " بار " همپیوند است که رویهم رفته به مینه " بیرون گذاریِ بار" یا همان " تخلیه کردن" است.
3 - واژگانی که فرمودید را در زیر هر واژه بررسی می کنم تا سره از ناسره بازشناخته شود. ( برخی از پیامهایم که در گذشته نوشته ام، نیاز به ویرایش دارند که اگر در این میان لغزشی انجام گرفته و مایه گمراهی شما و دیگران شده است، بسیار پوزش می خواهم. چون من هم بمانند دیگر دوستان تنها یک پارسی دوست هستم و با دیدن کم کاری فرهنگیان و دانشگاهیان، پای به میدان گذاشته ام. )
1 - واژگانی که بی درنگ پس از آوای " س: s" ، " ت/t" می نشیند، در آنها آوای " س" پیشوند نیست، " ست:st" در واژگان " ستدن/ستاندن" پیشوند نیست همانگونه که " s " در واژگان آلمانی " stellen، stehen" پیشوند نیست. در اینباره تکواژشناسی یاریگر است.
... [مشاهده متن کامل]
2 - " اوز" یا " اوس" یا " زِ " به مینه " بیرون، به بیرون" و همچنین در زبانهای اوستایی - پارسیِ میانه می تواند بازنمایی کننده یِ " بالا، بلندی ( برای نمونه در واژه " اوج" ) باشد. من در جایی از پیامهای شما دیدم که پیشوند " زِ " را پیشوند نفی کننده دانستید، که در این باره گمان نمی کنم دیدگاه شما درست باشد، اگر هم در واژگانی " زِ " بمانندِ نفی کنندگی پدیدار می شود ( که در اندک واژگان اروپایی نیز چنین است ) ، این به واژه یِ پشت بندش بستگی دارد، برای نمونه در واژه " زدودن" که واژگان همبسته با آن " دودن، اَندودن ( اَن. دودن ) " می باشد، " زِ " پیشوند " بیرون/ به بیرون راندنِ دودگی" است.
برای نمونه من در یک واژه پیشنهادی بجای " تخیله کردن" واژه یِ " آزباشتن" را بکار بردم که " آز: پیشوند بیرون/به بیرون" است و " باشتن" نیز با " بار " همپیوند است که رویهم رفته به مینه " بیرون گذاریِ بار" یا همان " تخلیه کردن" است.
3 - واژگانی که فرمودید را در زیر هر واژه بررسی می کنم تا سره از ناسره بازشناخته شود. ( برخی از پیامهایم که در گذشته نوشته ام، نیاز به ویرایش دارند که اگر در این میان لغزشی انجام گرفته و مایه گمراهی شما و دیگران شده است، بسیار پوزش می خواهم. چون من هم بمانند دیگر دوستان تنها یک پارسی دوست هستم و با دیدن کم کاری فرهنگیان و دانشگاهیان، پای به میدان گذاشته ام. )
درود بر سرور گرامی /فرتاش/.
ببخشید، دیدم که در اینجا پیامی گذاشتید و یک پرسشی برای من پیش آمده بود و با خود گفتم که زمان خوبی است:
شما در زمان بودِشتان در این تارنما، پیشوند ها و پسوند های بسیاری را بررسی کردید که به همه کاربران این تارنما کمک و یاری بسیار زیادی بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
ولی چند پیشوند هستند که هیچ جایی ندیدم که بررسی شوند و از شما بزرگوار، درخواست یاری میکنم.
یک نمونه پیشوند "شِ" و یا "اُش" است که ما در "شماردن" یا "اُشماردن" میبینیم.
خیلی آشکار است که اینها پیشوند هستند و "ماردن" را در "آماردن" نیز میبینیم، ولی هیچ ریشه ای برای اینها نیست و هیچ برابری برای آنها نِوِشته نشده است.
گرچه نمیدانم این "شِ" با "شِ" در "شماردن" یکی است یا نه و ریشه آن را نمیدانم، ولی در "شکفتن" یا همان "شکافتن" میبینیم و بن کنونی اینها "شکُف/شِکاف" است که "شکوفه" نیز از همین گرفته شده است.
خب، از آنجا که "شِ" در بن کنونی اینها نیز هست، پس اینها هم پیشوند هستند.
چیزی که دیده میشود این است که "شِ" خیلی کاری هم نمی کند!
برای نمونه "ماردن" با بن کنونی "مار" که برابر "اندازه، مقدار، عدد" است، بسیار نزدیک و یا برابر با "شماردن" است.
یا "کفتن" در واژه نامه ها، برابر همین "شِکفتن" گرفته شده است.
پس چه؟ هیچ کاری نمی کند؟ یا برای نمونه چون "شماردن" و "آماردن" برابر گرفته شده اند، برابر با پیشوند "آ" است یا. . . . .
گرچه شاید شما درباره این پیشوند نوشته اید ولی من پیدایش نکرده ام.
یک پیشوند دیگر پیشوند "سِ" است که شما در زیر واژه "سِپردن" آنرا بررسی کرده اید.
ما پیشوند "سِ" را در "سِپاردن" و "سِتاندن" میبینیم.
شما در آن دیدگاه فرموده اید که "سِپردن" از دو بخش "سِ" که پیشوند است و "پردن" که همان "بردن" است ساخته شده است.
شما فرمودید که "سِ" برابر "به بیرون، بیرون" است.
ولی خب، آیا این برای "سِتاندن" هم اینگونه است؟
"سِتاندن" برابر "گرفتن" است و اگر "سِ" برابر "به بیرون" باشد، آنگاه "تاندن" برابر چیست؟
"سِتاندن" باید برابر "به بیرون . . . . . . . . . . " باشد ولی چگونه این میتواند برابر "گرفتن" باشد؟
شاید هم خیلی پاسخ آشکار است و من نمی دانم، ولی خیلی خیلی خشنود میشوم که من کم دانش را در این راه یاری فرمایید.
بِدرود!
ببخشید، دیدم که در اینجا پیامی گذاشتید و یک پرسشی برای من پیش آمده بود و با خود گفتم که زمان خوبی است:
شما در زمان بودِشتان در این تارنما، پیشوند ها و پسوند های بسیاری را بررسی کردید که به همه کاربران این تارنما کمک و یاری بسیار زیادی بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
ولی چند پیشوند هستند که هیچ جایی ندیدم که بررسی شوند و از شما بزرگوار، درخواست یاری میکنم.
یک نمونه پیشوند "شِ" و یا "اُش" است که ما در "شماردن" یا "اُشماردن" میبینیم.
خیلی آشکار است که اینها پیشوند هستند و "ماردن" را در "آماردن" نیز میبینیم، ولی هیچ ریشه ای برای اینها نیست و هیچ برابری برای آنها نِوِشته نشده است.
گرچه نمیدانم این "شِ" با "شِ" در "شماردن" یکی است یا نه و ریشه آن را نمیدانم، ولی در "شکفتن" یا همان "شکافتن" میبینیم و بن کنونی اینها "شکُف/شِکاف" است که "شکوفه" نیز از همین گرفته شده است.
خب، از آنجا که "شِ" در بن کنونی اینها نیز هست، پس اینها هم پیشوند هستند.
چیزی که دیده میشود این است که "شِ" خیلی کاری هم نمی کند!
برای نمونه "ماردن" با بن کنونی "مار" که برابر "اندازه، مقدار، عدد" است، بسیار نزدیک و یا برابر با "شماردن" است.
یا "کفتن" در واژه نامه ها، برابر همین "شِکفتن" گرفته شده است.
پس چه؟ هیچ کاری نمی کند؟ یا برای نمونه چون "شماردن" و "آماردن" برابر گرفته شده اند، برابر با پیشوند "آ" است یا. . . . .
گرچه شاید شما درباره این پیشوند نوشته اید ولی من پیدایش نکرده ام.
یک پیشوند دیگر پیشوند "سِ" است که شما در زیر واژه "سِپردن" آنرا بررسی کرده اید.
ما پیشوند "سِ" را در "سِپاردن" و "سِتاندن" میبینیم.
شما در آن دیدگاه فرموده اید که "سِپردن" از دو بخش "سِ" که پیشوند است و "پردن" که همان "بردن" است ساخته شده است.
شما فرمودید که "سِ" برابر "به بیرون، بیرون" است.
ولی خب، آیا این برای "سِتاندن" هم اینگونه است؟
"سِتاندن" برابر "گرفتن" است و اگر "سِ" برابر "به بیرون" باشد، آنگاه "تاندن" برابر چیست؟
"سِتاندن" باید برابر "به بیرون . . . . . . . . . . " باشد ولی چگونه این میتواند برابر "گرفتن" باشد؟
شاید هم خیلی پاسخ آشکار است و من نمی دانم، ولی خیلی خیلی خشنود میشوم که من کم دانش را در این راه یاری فرمایید.
بِدرود!
برابر پارسی " مترجم" ، " تَرگوینده" یا " تراگوینده" می باشد.
" تَر/ترا" پیشوند هستند.
" تَر/ترا" پیشوند هستند.
مترجم ( به انگلیسی: The Interpreter ) فیلمی در ژانر سیاسی هیجانی با بازی شان پن و نیکول کیدمن به کارگردانی سیدنی پولاک محصول سال ۲۰۰۵ است.
سیلویا بروم که متولد آفریقاست به عنوان مترجم شفاهی در سازمان ملل متحد فعالیت می کند روزی او به طور تصادفی و ناخواسته مکالمه ای را میشنود که در آن یک رهبر آفریقایی که قرار است در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کند تهدید به قتل می شود این مکالمه به زبانی ادا می شود که عده بسیار محدودی از جمله سیلویا به آن اشراف دارند شنیدن این مکالمه باعث می شود تا زندگی سیلویا به طور جدی به مخاطره بیفتد تروریست ها متوجه می شوند که سیلویا از نقشه آن ها با خبر شده است و در نتیجه درصدد از بین بردن او بر می آیند سیلویا مایوسانه به دنبال راهی برای خنثی کردن نقشه آن ها و نیز نجات خود می گردد البته یافتن فردی که ادعای او را مبنی بر جریان تهدید به قتل باور کند دشوار است. یک مأمور امنیتی فدرال به نام توبین کلر مأمور حفاظت از جان سیلویا می شود و اعتماد چندانی به گفته های سیلویا ندارد و معتقد است او همه حقیقت ماجرا را نمی گوید. او به سیلویا ظنین می شود و حتی حدس می زند که سیلویا هم جزو تیم تروریست هاست. توبین که گذشته ای رنج آلود دارد و تقریباً یک فرد شکست خورده است به همراه سیلویا مبارزه ای را آغاز می کند که ممکن است به قیمت جان او و سیلویا تمام شود سیلویا و توبین در دو جایگاه متفاوت قرار دارند و از دو منظر متفاوت به زندگی نگاه می کنند. یکی مترجم سازمان ملل و به قدرت و اصالت واژه ها اعتقاد دارد و دیگری یک مأمور مخفی امنیتی است که ارزش چندانی برای گفته های دیگران قائل نیست و در عوض سعی می کند با تفسیر رفتارهای اشخاص پی به افکار آن ها ببرد آن ها باید پیش از آنکه خیلی دیر شود یک بحران بین المللی را مهار کنند. آنها ضمن تعقیب و گریزهایشان به شناخت جدیدی از هم می رسند و حس می کنند که واقعاً به یکدیگر نیاز دارند.
... [مشاهده متن کامل]
• شناسنامه در IMDB
سیلویا بروم که متولد آفریقاست به عنوان مترجم شفاهی در سازمان ملل متحد فعالیت می کند روزی او به طور تصادفی و ناخواسته مکالمه ای را میشنود که در آن یک رهبر آفریقایی که قرار است در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کند تهدید به قتل می شود این مکالمه به زبانی ادا می شود که عده بسیار محدودی از جمله سیلویا به آن اشراف دارند شنیدن این مکالمه باعث می شود تا زندگی سیلویا به طور جدی به مخاطره بیفتد تروریست ها متوجه می شوند که سیلویا از نقشه آن ها با خبر شده است و در نتیجه درصدد از بین بردن او بر می آیند سیلویا مایوسانه به دنبال راهی برای خنثی کردن نقشه آن ها و نیز نجات خود می گردد البته یافتن فردی که ادعای او را مبنی بر جریان تهدید به قتل باور کند دشوار است. یک مأمور امنیتی فدرال به نام توبین کلر مأمور حفاظت از جان سیلویا می شود و اعتماد چندانی به گفته های سیلویا ندارد و معتقد است او همه حقیقت ماجرا را نمی گوید. او به سیلویا ظنین می شود و حتی حدس می زند که سیلویا هم جزو تیم تروریست هاست. توبین که گذشته ای رنج آلود دارد و تقریباً یک فرد شکست خورده است به همراه سیلویا مبارزه ای را آغاز می کند که ممکن است به قیمت جان او و سیلویا تمام شود سیلویا و توبین در دو جایگاه متفاوت قرار دارند و از دو منظر متفاوت به زندگی نگاه می کنند. یکی مترجم سازمان ملل و به قدرت و اصالت واژه ها اعتقاد دارد و دیگری یک مأمور مخفی امنیتی است که ارزش چندانی برای گفته های دیگران قائل نیست و در عوض سعی می کند با تفسیر رفتارهای اشخاص پی به افکار آن ها ببرد آن ها باید پیش از آنکه خیلی دیر شود یک بحران بین المللی را مهار کنند. آنها ضمن تعقیب و گریزهایشان به شناخت جدیدی از هم می رسند و حس می کنند که واقعاً به یکدیگر نیاز دارند.
... [مشاهده متن کامل]
• شناسنامه در IMDB
مترجم همان ترجمه کننده است. ترجمه هم برابر چیم در پارسی پهلوی است. پس ترجمه کردن می شود چیمیدن.
مترجم
گویش:motargem
ریشه از:عربی
برابر پارسی:چیمیدن
مترجم
گویش:motargem
ریشه از:عربی
برابر پارسی:چیمیدن
در پهلوی: ترگمان
targumaan
در نوشتارهای پهلوی داریم: ترگمان درستکار بخشش ( نعمت ) بزرگی است.
در نوشتارهای پهلوی داریم: ترگمان درستکار بخشش ( نعمت ) بزرگی است.
برگردان
دیلماج . . . . . .
مُتَرجِم
مُتَرجِمِ کَتبی = تَرانِویس/ تَرادَبیر
مُتَرجِمِ شَفاهی = تَراگو ( ی ) ، تَرازبان، تَراگویمان
مُتَرجِمِ کَتبی = تَرانِویس/ تَرادَبیر
مُتَرجِمِ شَفاهی = تَراگو ( ی ) ، تَرازبان، تَراگویمان
.
واژه پارسی آریایی ترگ به معنای پُشت - عقب است همانطور که در گفتار روزمره به شکل �نشست ترگ دوچرخه� و �دوترکه سوار نشوید� شنیده میشود. ترگ با لغت لاتین ترگوم tergum و لغت ایرلندی droim به معنای پشت back و لغت پهلویک ترگومان ( =مترجم ) و لغت ارمنستانی թարգմանել t’argmanel ( =ترجمه ) همخانواده است که نشان میدهد واژه ترگومه ( ترگوم ه ) که عرب آنرا ترجمه مینویسد به معنای وارونه شده پشت ورو شده برگردانده است همانطور که در لاتین لغت translate ( =transfer=ترابُرد ) را در معنای ترجمه به کار میبرند. دانستنی است در ولز لغت cyfieithu از ریشه chwith به معنای وارونه reverse و در ترکیه لغت چئویری �eviri همتاهای لغت translate هستند که با لغت لوری - کوردی چئواشه čevāša به معنای وارونه - برعکس همخانواده هستند.
... [مشاهده متن کامل]
واژه پارسی آریایی ترگ به معنای پُشت - عقب است همانطور که در گفتار روزمره به شکل �نشست ترگ دوچرخه� و �دوترکه سوار نشوید� شنیده میشود. ترگ با لغت لاتین ترگوم tergum و لغت ایرلندی droim به معنای پشت back و لغت پهلویک ترگومان ( =مترجم ) و لغت ارمنستانی թարգմանել t’argmanel ( =ترجمه ) همخانواده است که نشان میدهد واژه ترگومه ( ترگوم ه ) که عرب آنرا ترجمه مینویسد به معنای وارونه شده پشت ورو شده برگردانده است همانطور که در لاتین لغت translate ( =transfer=ترابُرد ) را در معنای ترجمه به کار میبرند. دانستنی است در ولز لغت cyfieithu از ریشه chwith به معنای وارونه reverse و در ترکیه لغت چئویری �eviri همتاهای لغت translate هستند که با لغت لوری - کوردی چئواشه čevāša به معنای وارونه - برعکس همخانواده هستند.
... [مشاهده متن کامل]
مترجم برگرفته شده از واژه ترگمان ( در افقانستان ترجمان ) است. ترجمه یک واژه پارسی است برگرفته شده از ترگمه یا که تر یا تازه گفتن یا برگردان. در گویش بختیاری ( پیش اززمان افزودن دری به پارسی ) گ و ریشه
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
گفتن است. من می گویم برابر است با ا گ م برابر با اگم Egom. واژه ترگمان از ترگفتن, ترگمه گرفته شده است و درست است این واژه به جای مترجم بکار گرفته شود. در زبان تازی عرب که برای بیان واژگان پارسی ناقص است گ نیست و ج را جایگزین کردند. از این رو ترگمان به ترجمان ( مترجم شکل تازی آن است ) برگردانده شده است.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)