مترج

لغت نامه دهخدا

مترج. [ م ُ ت َرْ رَ ] ( ع ص ) سرخ. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ). منه الحدیث : نهی عن لبس القسی المترج ؛ ای صبغاً مشبعاً. ( منتهی الارب ) ( از ذیل اقرب الموارد ). سرخ و نارنجی رنگ. ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس