متخلل

لغت نامه دهخدا

متخلل. [ م ُ ت َ خ َل ْ ل ِ ] ( ع ص ) آن که خلال کند در دندان بعد طعام خوردن. ( آنندراج ) کسی که پس از خوردن ، خلال در دندان کند. ( ناظم الاطباء ). || خلل انداز. ( آنندراج ) ( غیاث ). و رجوع به تخلل شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ خَ لِ ) [ ع . ] (ص . ) دارای سوراخ ها، فضاهای خالی و حفره ها، سوراخ سوراخ .

پیشنهاد کاربران

خلل ناک. [خ َ ل َ ] ( ص مرکب ) رخنه دار. دارای منفذ :
روی جهان کآینه پاک شد
از نفس چند خلل ناک شد.
نظامی ( مخزن الاسرار ص 112 ) .

بپرس