متخلف

/motexallef/

مترادف متخلف: تخلف کننده، خلاف کننده، لغزشکار، خاطی، خلافکار، قانون شکن، متخاطی

متضاد متخلف: درستکار

برابر پارسی: گناهکار، بزهکار، لغزشکار

معنی انگلیسی:
violator, infringer, violating, [n.] violator, [adj.] violating

لغت نامه دهخدا

متخلف. [ م ُ ت َ خ َل ْ ل ِ ] ( ع ص ) سپس مانده. ( آنندراج ). پس مانده و عقب مانده. ( ناظم الاطباء ). || عهدشکننده. || مقابل و مخالف. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || خلاف کننده. خلاف کار. و رجوع به تخلف شود.

فرهنگ فارسی

خلاف کننده، لغزشکار
( اسم ) خلاف کننده خلافکار جمع : متخلفین
به قرار داده شده

فرهنگ معین

(مُ تَ خَ لِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) خلاف کننده .

فرهنگ عمید

۱. خلاف کننده، لغزش کار.
۲. [قدیمی] کسی که در عقب مانده است، واپس مانده.

مترادف ها

offender (اسم)
متجاوز، متخلف، خلافکار، تخطی کننده

violator (اسم)
متجاوز، غاصب، ستمگر، شکننده، متخلف

transgressor (اسم)
متجاوز، متخلف، خطاکار، تجاوزکار

wrongdoer (اسم)
متجاوز، مجرم، متخلف، خطاکار

delinquent (اسم)
مقصر، مرتکب جنایت یا جنحه، خاطی، متخلف

delinquent (صفت)
غفلت کار، مرتکب جنایت یا جنحه، متخلف

offending (صفت)
متخلف

violating (صفت)
متخلف

transgressive (صفت)
متجاوز، گناهکار، خاطی، متخلف، خطاکار

فارسی به عربی

جانح , متجاوز

پیشنهاد کاربران

بپرس