متخلص. [ م ُ ت َ خ َل ْ ل ِ ] ( ع ص ) رهایی یافته. ( آنندراج ). نجات یافته و رهائی یافته و آزاد کرده. ( ناظم الاطباء ). || صاحب تخلص. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).مأخوذ ازتازی. تخلص دارنده. ( ناظم الاطباء ). کسی که دارای نام شعری باشد: عمر بن ابراهیم متخلص به خیام. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ). و رجوع به تخلص شود.
فرهنگ فارسی
کسی که لقب یاصفتی که معرف وی درشاعری باشدبرای خودانتخاب کرده باشد، دارای تخلص ( اسم ) کسی که دارای تخلص ( نام شعری ) باشد جمع : متخلصین .
فرهنگ معین
(مُ تَ خَ لِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) کسی که اسم یا لقبی در شاعری برای خود انتخاب کرده باشد، دارای تخلص .
فرهنگ عمید
کسی که لقب یا صفتی که معرف وی در شاعری باشد برای خود انتخاب کرده باشد، دارای تخلص.