متخرم. [ م ُ ت َ خ َرْ رِ ] ( ع ص ) از بیخ برکنده و بریده. ( آنندراج ). از بیخ برکننده و برنده. ( ناظم الاطباء ). || بی باک بدعمل. || درز شکافته و بخیه شکافته و دریده وچاک شده. || مرد معتقد به دین خرمی. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تخرم شود.