متحیر کردن


معنی انگلیسی:
amaze, astonish, bewilder, dumbfound, puzzle, stupefy, bedazzle, boggle, dumfound, fog

مترادف ها

admire (فعل)
حظ کردن، تحسین کردن، پسند کردن، مورد شگفت قرار دادن، در شگفت شدن، تعجب کردن، متحیر کردن

wilder (فعل)
متحیر کردن، سر گردانو اوارهبودن

astonish (فعل)
گیج کردن، متحیر کردن، مات کردن، خیره کردن، مبهوت کردن، متعجب ساختن، سرگشته کردن

dumbfound (فعل)
متحیر کردن، لال کردن، بلاجواب گذاشتن

dumfound (فعل)
متحیر کردن، لال کردن، بلاجواب گذاشتن

فارسی به عربی

احترم , ادهش

پیشنهاد کاربران

بپرس