متحامل

لغت نامه دهخدا

متحامل. [ م ُ ت َ م َ ] ( ع مص ) کار را به مشقت به خود گرفتن. تحامل فی الامر، و بالامر متحاملا و تحاملا. || در کسی قوه شکیبائی بودن : ما فی فلان متحامل. || ( اِ ) جای شکیبائی :هذا متحاملنا. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

متحامل. [ م ُ ت َ م ِ ] ( ع ص ) به خود گیرنده کار را به مشقت. ( آنندراج ). || کسی که رنج می دهد و می آزارد. || صابر و شکیبا. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). و رجوع به تحامل شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس