متحات

لغت نامه دهخدا

متحات.[ م ُ ت َحات ت ] ( ع ص ) برگ فروریخته. || پوست بازکنده و خراشیده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). و رجوع به تحات و تحاتت شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس