متجمر. [ م ُ ت َ ج َم ْ م ِ ] ( ع ص ) فراهم آمده. ( آنندراج ). فراهم آمده و مجتمع شده. || با هم دوچار شده. ( ناظم الاطباء ). || خیمه زده و چادرزده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || مقیم گردیده در دارالحرب. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تجمر شود.