متجسس
/motejasses/
مترادف متجسس: پژوهشگر، پژوهنده، جست وجوگر، جویا، جوینده، محقق، مستفسر، خبرچین، جاسوس
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - تجسس کننده جستجو کننده . ۲ - خبر جوینده جاسوس : متجسسان را فرستاد تا سر او پیش تخت آرند . جمع : متجسسین .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. جاسوس.
پیشنهاد کاربران
برابرواژه ها🇮🇷
واکاو، کاوا، کاوشگر، دانشگر، وارست، واجو، جوینده، کوشا، پژوهشگر، پژوهنده
واکاو، کاوا، کاوشگر، دانشگر، وارست، واجو، جوینده، کوشا، پژوهشگر، پژوهنده