متجسد

/motejassed/

لغت نامه دهخدا

متجسد. [ م ُ ت َ ج َس ْ س ِ ] ( ع ص ) تناورشده.( آنندراج ). جسیم و تنور و استوار. ( ناظم الاطباء ).
- غیر متجسد ؛ بی جسم و مجرد. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تجسد شود.

فرهنگ فارسی

۱ - ( اسم ) جسد گیرنده . ۲ - ( صفت ) تناور جمع : متجسدین .

فرهنگ عمید

دارای ِجسمیت شده.

پیشنهاد کاربران

بپرس