شد دربار محمد غازی
در دوره ٔاحمدی یکی متجر.
بهار ( دیوان ج 1 ص 324 ).
متجر. [ م ُ ج ِ ] ( ع ص ) تجارت کننده. ( ناظم الاطباء ). نعت فاعلی از اتجار. و رجوع به اتجار شود.
متجر. [ م ُت ْ ت َ ج ِ ] ( ع ص ) ( از «ت ج ر» ) تجارت کننده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || ( از «و ج ر» ) دارو گیرنده بر جور. ( از منتهی الارب ).
متجر. [ م ُت ْ ت َ ج َ] ( ع اِ ) جای معامله و داد و ستد. ( ناظم الاطباء ).