متجاسر
/motejAser/
مترادف متجاسر: جسور، خودسر، بی پروا، درازدست، سرکش، طاغی، عاصی، گردنکش، متجاوز، متعدی، متمرد، معتد، نافرمان، یاغی
متضاد متجاسر: مطیع
برابر پارسی: سرکش، گردنکش
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - کسی که جسارت ورزد . ۲ - گردنکش عاصی جمع : متجاسرین .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] گردنکش، طغیانگر.
دانشنامه اسلامی
پیشنهاد کاربران
بِیگُدار. بِیگُدار ها ( ان ) :متجاسر. متجاسرین.
گدار ندارند.
گدار است:جسارت است.
باگدار.
گدار داشته باش.
گدار ندارند.
گدار است:جسارت است.
باگدار.
گدار داشته باش.
" بی آداب. بی آدابها " ( ان ) :متجاسر. متجاسرین
بی پروا، خودپرور، بی متبوع وبی تتبع و بی تبعیت و خود محوری ولی طاغی و یاغی نیست فقد خودخواه است
جسارت کننده بی جا
جسارت کننده