متبول

لغت نامه دهخدا

متبول. [ م ُ ت َ ب َوْ وِ ] ( ع ص ) آن که بول کند. ( آنندراج ). کسی که کمیز می اندازد. ( ناظم الاطباء ). || کسی که به واسطه کتک و دشنام غالب می آید. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تبول شود.

متبول. [ م َ ] ( ع ص ) قلب متبول ؛ دل بیمار شده از دوستی. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). و رجوع به تَبل شود.

فرهنگ فارسی

قلب بیمار شده

پیشنهاد کاربران

بپرس