متبلل. [ م ُ ت َ ب َل ْ ل ِ ] ( ع ص ) تر. ( آنندراج ). تر شده و تر و نمدار. ( ناظم الاطباء ). || ( اِ ) شیر که اسد باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ). شیر بیشه. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تبلل شود.