متبطن

لغت نامه دهخدا

متبطن. [ م ُ ت َ ب َطْ طِ ] ( ع ص ) ستور گردنده در چراگاه. ( آنندراج ). ستور چراکننده. || درون و اندرون و درونی. ( ناظم الاطباء ). || آن که کسی را در زیر خود می گیرد. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || آن که رخنه می کند در میانه هر چیزی. ( ناظم الاطباء ) || آن که دریافت می کند حقیقت هر کاری را. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ). || آن که سیر می کند در اطراف باغ. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به تبطن شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس