متبادل
مترادف متبادل: پایاپای، مبادله کردنی
برابر پارسی: داد و ستد
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
متناوب، متبادل، یک درمیان
دیگر، متناوب، متبادل، تناوبی، نوبتی، نوبهای
متبادل
متبادل، قابل تعویض، قابل مبادله، قابل معاوضه، تبادل پذیر، با هم عوض کردنی
متبادل، مختلف، گوناگون
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
نیمایاک، نیمایار، نیمایو ( نیمایا= مبادله؛ سنسکریت + «اک، ار، او» )
پراتیداک prãtidãk، پراتیدار prãtidãr، پراتیدو prãtidu ( پراتید از سنسکریت: پراتیدا= مبادله + «اک، ار، او» )
... [مشاهده متن کامل]
ویاتیساک، ویاتیسار، ویاتیسو ( ویاتیس از سنسکریت: ویاتیاس= مبادله + «اک، ار، او» )
نیمایاک، نیمایار، نیمایو ( نیمایا= مبادله؛ سنسکریت + «اک، ار، او» )
پراتیداک prãtidãk، پراتیدار prãtidãr، پراتیدو prãtidu ( پراتید از سنسکریت: پراتیدا= مبادله + «اک، ار، او» )
... [مشاهده متن کامل]
ویاتیساک، ویاتیسار، ویاتیسو ( ویاتیس از سنسکریت: ویاتیاس= مبادله + «اک، ار، او» )