متاعنا

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَتَاعِنَا: متاعمان - کالایمان
ریشه کلمه:
متع (۷۰ بار)
نا (۱۱۸۲ بار)

در مفردات می‏گوید: مُتُوع به معنی امتداد و ارتفاع است گویند: «مَتَعَ النَّهارُ و مَتَعَ النَّباتُ» یعنی روز بلند شد و علف بلند گردید... متاع به معنی انتفاع ممتد‏الوقت است گویند: «مَتَّعَهُ اللَّهُ بِکَذا وَ اَمْتَعَهُ وَ تَمَتَّعَ بِهِ» و نیز گوید: آنچه در خانه از آن استفاده برند متاع گویند و باز گوید: هر آنچه از آن بر وجهی بهره برده شود متاع و متعه است. در مجمع ذیل آیه . فرموده: مَتاع، تَمَتُّعْ، مُتْعه و تَلَذُّذ متقارب المعنی‏اند و هرچه از آن لذت بردی متاع است. علی هذا متاع هم مصدر است و هم اسم و هر چه از مال دنیا مورد بهره قرار گیرد متاع است. در آیه فوق بهتر است آن مصدر و به معنی انتفاع باشد. در آیه . مراد نان و آب و نظیر آن است و در آیه . مال‏التجارة منظور می‏باشد. و در آیه . ممکن است مصدر یا اسم باشد و در هر دو صورت اعم است. *** از راغب نقل شد که متاع انتفاع ممتدالوقت است. اقرب‏الموارد از کلیّات ابوالبقاء نقل می‏کند: متاع و متعه چیزی است که از آن انتفاع قلیل و غیر باقی برده شود. در قاموس و مجمع و اقرب ظاهراً قید امتداد و قلّت نیست ولی به نظرم قول راغب اصح باشد که اصل معنی در آن ملحوظ است. اِسْتِمْتاع: به معنی انتقاع است . پروردگارا بعضی از ما از بعضی بهره برد. در اینجا لازم است دو مطلب را به مناسبت دو آیه بررسی کنیم: 1- متعه زنان. 2- حجّ تمتع. متعه زنان‏ . متعه زنان را از آن متعه گویند که آن مورد انتفاع است تا مدت معلومی، به خلاف نکاح دائمی که مدّت معلوم ندارد چنانکه ابن اثیر در نهایه ذیل لغت متاع چنین گفته است: در صدر آیه فوق و نیز در آیه ماقبل زنان حرام‏النکاح را شمرده و آنگاه فرموده: «وَ اُحِلَّ لَکُمْ ماوَراءَ ذلِکُمْ اَنْ تَبْتَغُوا بِاَمْوالِکُمْ مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ» یعنی: غیر از زنان ذکر شده دیگران بر شما حلال‏اند که با اموال خود و مهریّه آنها را به عقد ازدواج خود درآورید به شرط آنکه با اینکار عفت و مصونیت بخواهید نه اینکه زناکاری در پیش گیرید. آنوقت پس از تمام شدن این حکم فرموده «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ» ظاهراً «ما» در «فَما» موصول و ضمیر «بِهِ» راجع به آن است یعنی زنی از زنان که مورد استمتاع شما واقع گردید اجرت آنها را به طور معین بدهید. و شاید «ما» شرطیه باشد در اینصورت ضمیر «بِهِ» راجع است به آنچه از «اُحِلَّ لَکُمْ...» استفاده می‏شود. مثل «حلّ - نیل» یعنی هرگاه از زنان به حلیّت استعمتاع کردید اجرت آنها را بدهید. امّا تفریع «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ...» نسبت به «اُحِلَّ لَکُمْ ماوَراءَ ذلِکُمْ» تفریع جزیی بر کلّی است زیرا که «اُحِلَّ لَکُمْ...» شامل نکاح دائم ومنقطع و ملک یمین است چنانکه در آیه . . تفریع فرد بر کلّ است. در مذهب اهل بیت علیهم‏السلام آیه بی‏شک درباره نکاح متعه است و آن تا قیامت حلال می‏باشد در کافی کتابرالنکاح ابواب‏المتعه ضمن ابوابی روایات آن نقل شده ایضاً در وسائل و کتابهای دیگر، در کافی از ابی‏بصیر نقل کرده «قالَ، سَئَلْتُ اَباجَعْفَرَ (علیه السلام) عَنِ الْمُتْعَةِ فَقالَ: نَزَلَتْ فِی الْقُرْآنِ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ فَریضَةً فَلا جُناحَ عَلَیْکُمْ فیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَریضَةِ» و نیز ابی‏مریم از امام صادق «علیه السلام» نقل کرده که فرمود:«اَلْمُتْعَةُ نَزَلَ بِهَا الْقُرْآنُ وَ جَرَتْ بِهَا السُّنَةُ مِنْ رِسُولِ اللهِ (صلی الله علیه و اله)» در المیزان فرموده: مراد از استمتاع مذکور در آیه بی‏شک متعه است چون آیه مدنی است ودر ضمن سوره نساء در نصف اوّل دوران هجرت آن حضرت نازل شده است چنانکه معظم آیات سوره بر آن دلالت می‏کند و نکاح متعه آن روز میان مردم معمول بود روایات در تسلم این معنی متفق‏اند اعم از آنکه تشریع متعه از جانب اسلام باشد یا نه... نگارنده گوید: قطع نظر از مذهب اهل بیت علیهم السلام از قدماء مفسرین از صحابه و تابعین نیز نقل شده که مراد از آیه متعه است ازجمله ابن عباس، ابن مسعود، ابی بن کعب، قتاده، سدی، مجاهد، ابن جبیر، حسن و غیر آنها. اهل سنت در اینکه متعه در اسلام حلال است شکی ندارند ولی می‏گویند: این حکم در زمان رسول خدا«صلی الله علیه واله» و به زبان آن حضرت نسخ و تحریم شده است، امّا شیعه به پیروی از اهل بیت علیهم السلام عقیده دارند که این حکم نسخ نشده و تا روز قیامت خواهد ماند قول به تحریم و نسخ آن از طرف رسول خدا «صلی الله علیه واله» بی‏اساس است. ناگفته نماند: چون عمربن الخطاب در زمان خود از متعه نهی کرد عده‏ای از علماء برای تصحیح کار عمر تحریم آن را به رسول خدا «صلی الله علیه واله» نسبت دادند تا این عمل ناحق پاگیر خلیفه نشود در اینجا چند روایت نقل کرده سخن کوتاه می‏کنم: 1- جلال الدین عبدالرحمن سیوطی در کتاب تاریخ الخلفاء در ضمن حالات عمربن الخطاب فصلی تحت عنوان «فَصْلٌ فی اَوُّلِیاتِ عُمَرْ» منعقد کرده می‏گوید: عمر اوّل کسی است که مبدأ تاریخ را ازهجرت قرار داد، اوّل کسی است که بیت‏المال دائرنمود تا میرسد «وَاَوَلُ مَنْ حَرَّمَ الْمُتْعَةَ» یعنی او اوّل کسی است که متعه را تحریم کرد. 2- فخر رازی در تفسیر آیه «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ...» نقل کرده که عمر بالای منبر گفت: «مُتْعَتانِ کانَتا عَلی عَهْدِ رَسُولِ اللهِ وَاَنَا اَنْهی عَنْهُما وَ اُعاقِبُ عَلیْهِما: مُتْعَةُ الْحَجِّ وَ مُتْعَةُ النِّساءِ» (نقل از النص والاجتهاد). یعنی: در عهد رسول خدا «صلی الله علیه واله» دو متعه بود، من از هر دو نهی میکنم و هر که به هر یک از آن دو عمل کند عقوبتش خواهیم کرد یکی حجّ تمتّع، دیگری متعه زنان. 3- در صحیح مسلم جلد اوّل باب «نکاح‏المتعة...» از جابربن عبدالله انصاری نقل شده: «کُنَّا نَسْتَمْتِعُ بِالْقَبْضَةِ مِنَ التَّمْرِ وَ الدَّقیقِ الْاَیامَ عَلی عَهْدِ رَسُولِ الله صَلَی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ (وآله) وَ اَبیَ‏بَکْرٍحَتَی نَهی عَنْهُ عُمَرُ فی شَأْنِ عَمْروبْنِ حَریث». یعنی درزمان رسول خدا «صلی الله علیه واله» و ابوبکر زنان را چند روز در مقابل مقداری خرما و آرد متعه می‏کردیم تا عمر در قضیّه عمروبن حریث از آن نهی کرد. طالبان تفسیر بیشتر به الغدیر والنص والاجتهاد و سائر کتب رجوع کنند. از امیرالمؤمنین «علیه السلام» نقل شده: « لَوْلا اَنَّ عُمَرَ نَهی عَنِ‏الْمُتْعَةِ مازَنی اِلَّا شَقِیٌ» اگر عمر از متعه نهی نمی‏کرد به زنا مرتکب نمی‏شد مگر شقی. یعنی: حکم تشریع متعه برای بستن راه زنا است. عمر با تحریم متعه راه زنا را باز کرد ناگفته نماند: ازدواج دائمی برای همه میسّر نیست دانشجویان، سربازان، مأمورانی که ازخانواده خویش دور افتاده‏اند، اشخاص بی‏بضاعت و امثال آنها که به زن دائمی دسترسی ندارند، زنان بیوه‏ای که شوهر دائمی به سراغشان نمی‏آید و امثال آنها یا باید زنا کنند (نعوذبالله) و یا بوسیله ،متعه زنان غریزه جنسی خویش را ارضاع نمایند حتی بعضی از متفکّران اروپا با درک این محذور ازدواجی بنام ازدواج بی‏خرج که همان متعه اسلامی است پیشنهاد می‏کنند. حج تمتع . حجّ تمتع آن است که در اشهر حجّ از میقات احرام عمره می‏بندد و پس از طواف بیت و نماز طواف و سعی بین صفا و مروه تقصیر کرده از احرام خارج می‏شود سپس مثلا روز 8 ذوالحجة از مکّه احرام حجّ بسته به عرفات می‏رود آنگاه بمشعر و منی تا آخر اعمال حجّ. علّت تسمیه به حجّ تمتّع آن است که شخص میان دو عمل از احرام خارج شده و از چیزهایی که در حال احرام حرام بود لذت می‏برد، حجّ تمتّع وظیفه کسی است که از مکه 12 میل یا بیشتر دور باشد. «ذالِکَ لِمَنْ لَم‏ یَکُنْ اَهْلُهُ حاضِرِی الْمَسْجِدِالْحَرامِ» یعنی تمتّع از عمره به حجّ وظیفه کسی است که اهلش و خانواده‏اش در مسجدالحرام یعنی در مکه و تا دوازده میلی آن نباشد یعنی کسیکه از اهل مکّه و اهل اطراف مکّه نباشد. در حجةالوداع رسول خدا «صلی الله علیه واله» از مسجد شجره به نیّت حجّ قران احرام بست و سوق هدی کرد چنانکه شیخ مرحوم در خلاف تصریح کرده است، رأی ابوحنیفه و اصحابش نیز چنین است. ولی شافعی عقیده دارد که آن حضرت به حجّ افراد احرام بست، قول شافعی صحیح نیست. بهر حال آن حضرت احرام عمره تمتع نبست که آن روز هنوز حجّ تمتع نبود در کافی باب حجّ النبی و درمجمع ذیل آیه فوق از معاویةبن عمار از امام صادق «علیه السلام» در ضمن حدیثی نقل شده: رسول خدا «صلی الله علیه واله» در حجةالوداع از مسجد شجره احرام بست و سوق هدی کرد و وارد مکّه شد پس از اتمام سعی در«مروه» رو به مردم نموده خدا را حمدوثنا گفت بعد فرمود: این جبرئیل است (با دست به پشت سراشاره کرد) به من امر می‏کند که دستور دهم هر که سوق هدی نکرده از احرام خارج شود.«وَلَوِ اسْتَقْبَلْتُ مِنْ اَمْری مَا اسْتَدْبَرْتُ لَصَنَعْتُ مِثْلَ مااَمَرْتُکُمْ» اگر از پیش این را می‏دانستم مانند شما می‏کردم لیکن من سوق هدی کرده‏ام و چنین کسی تا قربانی به محلّش نرسد نمی‏تواند از احرام خارج شود، در این میان مردی گفت: «اَنُخْرِجُ حُجَّاجاً وَ رَؤُسُنا تَقْطَرُ؟ فَقالَ اِنَّکَ لَنْ تُؤْمِنَ بِهذا اَبَداً» آیا با احرام حجّ که وارد مکّه شده‏ایم در وسط عمل از احرام خارج شویم و قطرات غسل جنابت از موهایمان بریزد؟! حضرت فرمود: تو به این دستور هیچ وقت ایمان نخواهی آورد. در این میان سراقة بن مالک برخاست و گفت: یارسول الله دینمان را بما تعلیم دادی گویا امروز آفریده شده‏ایم اینکه امر فرمودی فقط برای امسال است یا برای آینده نیز؟ حضرت فرمود: بلکه آن برای همیشه است تا روز قیامت آنگاه آن حضرت انگشتان دو دست را درهم داخل کرد و فرمود: «دَخَلَتِ الْعُمْرِةُ فَی الْحَجِّ اِلی یَوْم ِالْقِیامَةِ» عمره تا قیامت به حجّ داخل شد... قول سراقه و جواب رسول خدا «صلی الله علیه واله» در صحیح مسلم باب حجةالنبی و سایر کتابها نیز نقل شده است. این حجّ تمتّع همان است که عمربن خطّاب تا آخر عمر از آن نهی می‏کرد، علت نهی عمربن خطّاب آن بود که می‏گفت: خوش ندارم مردم میان دو عمل با زنان نزدیکی کنند و در حالیکه قطرات غسل جنابت از موهایشان می‏چکد احرام حج ببندند. در‏النص والاجتهاد ص 120 از امام عبدالبّر قرطبی نقل کرده: میان علماء خلاف نیست در اینکه مراد ازتمتّع در آیه «فَمَنْ‏ تَمَتَعِ بِالْعُمْرَةِ اِلَی الْحَجِّ» عمره آوردن در اشهر حجّ قبل ازعمل حجّ است و نیز از مسند احمدبن حنبل نقل کرده: ابو موسی اشعری به صحت حجّ تمتع فتوی می‏داد مردی به او گفت در بعضی فتواها متوجّه خویش باش که نمی‏دانی امیرالمؤمنین (عمر) بعد از تو چه کرده است، ابوموسی عمر را ملاقات کرد و از این کار پرسید عمر گفت می‏دانم که رسول خدا و اصحابش این کار را کرده‏اند ولیکن خوش نداشتم زیر درختان اراک با زنان مقاربت کرده سپس با آنکه آب جنابت از موهایشان می‏چکد وارد عمل حجّ شوند. (این سخن اجتهاد در مقابل فرمان خداست).

پیشنهاد کاربران

بپرس