لغت نامه دهخدا
متأسی. [ م ُ ت َ ءَس ْ سی ] ( ع ص ) تسلی گیرنده. ( آنندراج ). دریافت کننده تسلی. || بردبار و صابر و شکیبا. || مقلد و پس رو و مرید و تابع. ( ناظم الاطباء ). آن که به دیگری تأسی کند. پیرو. و رجوع به تأسی شود. || مهموم و مغموم و پریشان و مضطرب. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
غمخواری نماینده
( مت آسی ) عمخواری نماینده
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید