متادی
لغت نامه دهخدا
متأدی.[ م ُ ت َ ءَدْ دی ] ( ع ص ) مهیا شده و حاضر شده و آماده و مرتب و آراسته. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتنگاس ) ( ازفرهنگ جانسون ). رسنده. واصل. || اداشده وپرداخته. ( ناظم الاطباء ) ( از اشتنگاس ) ( از فرهنگ جانسون ). || رساننده. و رجوع به تأدی شود.
فرهنگ فارسی
یاری داده شده از طرفین
( مت آدی ) یاری داده شده از طرفین
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
تادی یعنی رساندن چیزی به کسی مثلا حق کسی را دادن و رساندن یا خبری را دادن و رساندن
مرادی یعنی رساننده
مرادی یعنی رساننده