متاخر
/mote~axxer/
مترادف متاخر: اخیر، تازه، جدید، پس مانده، عقب افتاده، واعقب افتاده، واپس مانده، درنگ کننده، تأخیرکننده
متضاد متاخر: متقدم
برابر پارسی: ( متأخر ) سپسین
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - درنگ کننده پس مانده عقب افتاده مقابل متقدم : و هر چه متقدم بود بمرتبت شاید که متاخر شود . ۲ - کسی که در عهد اخیر ( نسبت بزمان ما ) میزیسته و لکن بعضی متاخران این تعریف کرده اند و بر عکس بنائ متقارب بحری بیرون آورده اند جمع : متاخرین .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مقابلِ متقدم] نزدیک به اکنون، جدید.
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
نو، جدید، مدرن، نوین، امروزی، کنونی، متاخر
تازه، اخیر، جدید، متاخر، جدیدالتاسیس
پیرو، متوالی، متعاقب، متاخر
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
واپسین
پسگام
به معنی 《معاصر 》نیز هست