متاثر
/mote~asser/
مترادف متاثر: افسرده، اندوهگین، پریشان، غمگین، متالم، مغموم، ملول، اثرپذیر، تحت تاثیر
برابر پارسی: دل آزرده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- متأثر شدن ؛ غمگین شدن : شاه چون این مقدمات استماع کرد و این مقامات بشنید متأثر و متفکر شد. ( سندبادنامه ص 76 ).
- متأثر کردن ؛ غمگین کردن.
- متأثر گردیدن ؛ اثر پذیرفتن.
- || اندوهگین شدن : مردم در ایام دولت از نکبات متأثر نگردد... ( مرزبان نامه ).
- متأثر گشتن ؛ متأثر گردیدن. رجوع به ترکیب قبل شود.
|| برگزیده. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
(اسم ) ۱ - آنکه اثر پذیرد اثر پذیر . ۲ - اندوهگین متالم جمع : متاثرین .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. اندوهگین، آزرده خاطر.
مترادف ها
غمگین، ناجور، پشیمان، بد بخت، متاسف، متاثر
پشیمان، نادم، متاسف، پر تاسف، متاثر، نامراد
متاسف، متاثر
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
هنوده
همپراش،
به پارسی : در هنایش
🇮🇷 همتای پارسی: ردپذیر 🇮🇷
وقتی می خواهیم علت و دلیل و منشا و سبب رویدادی را بیان کنیم از چون یا اگر استفاده می کنیم. مثلا می گوییم من دیر خواهم آمد اگر ( چون ) در ترافیک گیر کنم. در اینجا منشا دیر آمدن و علت و دلیل و سبب و ریشه
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
ی دیر آمدن و چیزی که باعث دیر آمدن خواهد شد و دیر آمدن متاثر از آن خواهد بود گیر کردن در ترافیک خواهد بود. در اینجا گیر کردن در ترافیک همان علت و منشا است و دیر آمدن همان معلول یا نتیجه یا برآیند یا اثر.
تحت تاثیر قرار گرفته ، اثر گرفته ، اثر شده ، متاثر شده ، منفعل شده ، انفعال ، واکنش
متضاد و مقابل بی تفاوتی متاثر شدن و واکنش نشان دادن است
اثر گرفته، تحت تاثیر،
اثر پذیر
یعنی کسی که تاثیر پذیرفته و متاثر شده
یعنی کسی که تاثیر پذیرفته و متاثر شده