متبر

لغت نامه دهخدا

متبر. [ م ُ ت َب ْ ب ِ ] ( ع ص ) شکننده و هلاک کننده. ( آنندراج ). خراب کننده و ویران کننده و پاره کننده. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به ماده بعد شود.

متبر. [ م ُ ت َب ْ ب َ ] ( ع ص ) هلاک شده. ( آنندراج ). ویران کرده و خراب کرده و شکسته. ( ناظم الاطباء ). قوله تعالی : هؤلاء متبر ما هم فیه ؛ ای مکسر مهلک مدمر. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ).
آن کس که طعمه سازد سی سال خون مردم
نه آخرش به طاعون صورت شود متبر.
خاقانی.
و رجوع به تتبیر و ماده قبل شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - شکننده . ۲ - هلاک کننده .
شکننده

فرهنگ معین

(مُ تَ بَّ ) [ ع . ] (اِمف . ) هلاک شده .
(مُ تَ بِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - شکننده . ۲ - هلاک کننده .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُتَبَّرٌ: نابود و تباه شده (از ماده تبار به معنای هلاک است )
ریشه کلمه:
تبر (۶ بار)

پیشنهاد کاربران

سلام ، با بعضی افراد صحبت میکنم از عالم بالا ده ها چشم به من دوخته میشود لعنت بر متبریان . . . .
متبرمتبر
کلمه ( متبر ) از ماده ( تبار ) به معنای هلاک است .

بپرس