مت اصر

لغت نامه دهخدا

( متآصر ) متآصر. [ م ُ ت َ ص ِ ] ( ع ص ) همسایه ؛ و «حی متآصرون » ای متجاورون . ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از ناظم الاطباء ) و المتآصرون من الحی ، المتجاورون. ( تاج العروس ج 2 ص 15 ).
متأصر. [ م ُ ت َ ءَص ْ ص ِ ] ( ع ص )متجاور. حی متأصرون ؛ ای متجاورون. ( از منتهی الارب ). و رجوع به متآصر شود.

فرهنگ فارسی

( مت آصر ) همسایه

پیشنهاد کاربران

بپرس