مت ازح
لغت نامه دهخدا
متأزح. [ م ُ ت َ ءَزْ زِ ] ( ع ص ) درنگی کرده وبازایستاده از کاری و پس مانده. ( از منتهی الارب ). در آنندراج این معانی ذیل «متآزح » آمده است و ظاهراً ناظم الاطباء و فرهنگ جانسون این کلمه را به تصحیف «متأزخ » آورده و چنین معنی کرده اند: آن که درنگی می کندو واپس می کشد و عقب می ماند. و رجوع به متآزح شود.
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید