مبیع
/mabi~/
مترادف مبیع: خریدوفروش، بیع وشرا، معامله، دادوستد
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
مبیع. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) خریده شده و فروخته شده. ( غیاث ) ( آنندراج ). فروخته و خریده. ( ناظم الاطباء ) ( یادداشت دهخدا ). || دراصطلاح فقهی یعنی مورد بیع و آن چه بیع بر آن واقع میشود در مقابل ثمن که قیمت و بها و ارزش مبیع است.
مبیع. [ م ُ ] ( ع ص ) عرضه کننده برای بیع. ( از منتهی الارب ). فروشنده و خرنده. ( آنندراج ). فروشنده. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - خریده شده . ۲ - فروخته شده : ... باکی نبودمردم گواه باشند بر مبیعی اگر چه آن مبیع را نداند . توضیح مورد بیع و آنچه که بیع بر آن واقع میشود در مقابل ثمن که قیمت و بها و ارزش بیع است .
فروشنده
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. کالایی که مورد خریدوفرو ش قرار گیرد.
دانشنامه اسلامی
پیشنهاد کاربران
نمونه داد و ستد
مبیع یعنی جنس یا کالای فروخته شده
آنچه فروخته می شود
در اصطلاح علم حقوق ( و فقه ) خرید و فروش را بِیع می گویند و مَبیع ( mabie ) آنچیزی است که فروخته می شود.
مثلا من ماشینم را به شما میفروشم در اینجا ماشین، مبیع است.
مثلا من ماشینم را به شما میفروشم در اینجا ماشین، مبیع است.
هر آنچه که به فروش میرسد
موضوع معامله
موضوع معامله
مورد معامله
موضوع خرید و فروش
کالایی که از طرف فروشنده فرخته شده و از طرف مشتری خریداری شده
کالایی که از طرف فروشنده فرخته شده و از طرف مشتری خریداری شده
کالای مورد معامله