مبنا قرار دادن


معنی انگلیسی:
found, postulate, predicate, base

مترادف ها

base (فعل)
بنیان نهادن، مبنا قرار دادن، پایه زدن

پیشنهاد کاربران

بر چیزی استوار کردن = مبنا قرار دادن ( در زبان آلمانی zugrunde legen )
برای نمونه : آنها نظریه ی خود را بر فلان چیز استوار کردند.

بپرس