مبنا

/mabnA/

مترادف مبنا: اساس، اصل، بنیاد، بنیان، پایه، شالده، شالوده، ماخذ

متضاد مبنا: بنا، ساختار

برابر پارسی: بنیاد، شالوده، پایه، ریشه

معنی انگلیسی:
basis, foundation, base, principle, tenet

لغت نامه دهخدا

مبنا. [ م َ ] ( ع اِ ) بنا و عمارت. ( ناظم الاطباء ). || بنیان و اساس. ( ناظم الاطباء ). ابتداء. اول. پایه. ج ، مبانی. ( یادداشت دهخدا ). فرهنگستان ایران «پایه » را بجای این کلمه که معادل فرانسوی آن «باز» است پذیرفته. و رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود. || محل بنا. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) رسم الخط فارسی برای مبنی .

فرهنگ عمید

پایه، بنیان.

فرهنگستان زبان و ادب

[حمل ونقل دریایی] ← مبنای جست وجو

دانشنامه عمومی

پایه یا مبنا ( به انگیسی: Radix یا base ) در ریاضیات به معنای تعداد رقم های منفردی است که برای نوشتن عدد در دستگاه عددنویسی با ارزش مکانی لازم است. مثلاً در عددنویسی دهدهی، که رایج ترین دستگاه در جهان امروز است، از ده رقم ۰ و ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۵ و ۶ و ۷ و ۸ و ۹ استفاده می کنیم؛ بنابراین پایۀ این دستگاه ده است. در مبنای باینری یا دودویی دو عدد صفر و یک را داریم؛ یعنی می شود دو عدد. در مبنای اُکتال یا هشتایی، اعداد ۰ و ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۵ و ۶ و ۷ را داریم؛ یعنی می شود ۸ عدد. در مبنای هِگزا دِسیمال اعداد ۰ و ۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۵ و ۶ و ۷ و ۸ و ۹ و a و b و c و d و e و f را داریم؛ یعنی می شود ۱۶ عدد.
برای به دست آوردن عدد x در مبنای y ، باید x رابر y تقسیم کنید؛ سپس خارج قسمت آن را بر y تقسیم کنید و همین طور ادامه دهید تا خارج قسمت به صفر برسد؛ سپس باقیمانده ها را از آخر به اول کنار هم بگذارید تا عدد x در مبنای y به دست آید.
و برای تبدیل عدد x در مبنای y به عدد z ، ارقام x را از راست به چپ، به ترتیب، در y 0 ، y 1 و . . . و نهایتاً در y m − 1 ضرب کنید ( m تعداد ارقامِ x است ) و سپس حاصل ضرب های به دست آمده را باهم جمع کنید تا عدد z به دست آید ( مبنای عدد z برابر ۱۰ است ) .
عکس مبنا
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

مترادف ها

base (اسم)
باز، ریشه، تکیه گاه، زمینه، پایه، پایگاه، اساس، بنیاد، مبنا، مرکز، شالوده، ته، بناء، ته ستون، صدای بم، عنصر

basis (اسم)
ماخذ، زمینه، پایه، اساس، بنیاد، مبنا، بنیان، مستمسک

foundation (اسم)
پا، پایه، اساس، بنیاد، مبنا، شالوده، بنیان، بنگاه، تشکیل، تاسیس، پی، پی ریزی، موسسه خیریه

radix (اسم)
پایه، مبنا، منشاء، بیخ، سرچشمه اولیه، منبع اصلی

فارسی به عربی

قاعدة

پیشنهاد کاربران

همه واژگان {مبنا/مبنی/بانی. . . . } برگرفته از {بُن} پارسی هستند.
همه این واژگان نیز برابر {بُن} پارسی هستند و تَنها یک واژه برابر همه اینها اَست.
بِدرود!
بن
سنگپایه ( در بسیاری باره ها )
نمونه:
هنگامی که نخستین سنگپایه های هستی جانداران ( گیاهان و جانوران ) با پیدایش �اسیدهای امینه� و انباشتگی گام بگام آن ها در اقیانوس های گرم نخستین که شاید ده ها میلیون سال بدرازا کشیده باشد، کالبدی راستین یافت . . .
...
[مشاهده متن کامل]

برگرفته از نوشتاری در پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2014/09/blog - post_65. html

این رو تازیها از // بن // گرفته و واژه های دیگری از آن ساخته اند . . . . .
basis
طبق
مبنایی = اصلی و اساسی
یعنی اصل و پایه یک چیزی 🙃
این واژه و واژه های هم خانواده آن از واژه بن ایرانی گرفته شده اند
مبنا
اساس، اصل، بنیاد، بنیان، پایه، شالده، شالوده
ویژگی
مبنا:
پایه، اساس، اصل، ریشه، شالوده، بنیاد یا بنیان چیزی یا نظری یا کاری یا امری را گویند.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس