مبلل

لغت نامه دهخدا

مبلل. [ م ُ ب َل ْ ل ِ ] ( ع ص ) شتر همیشه آواز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از تاج العروس ) ( از محیطالمحیط ). || طاوس بسیارآواز. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( از تاج العروس ) ( از محیطالمحیط ) || آن که نیک تر کند چیزی را به آب. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

شتر همیشه آواز

پیشنهاد کاربران

مُبلّل: خیس ( khis ) . ( واژه ای است کاملا معرب و در فارسی عامیانه و امروزی زبان فارسی کاربردی ندارد. مترادف آن" الرطب" به معنای مرطوب است )
مثال : المبلل مایخاف من المطر : آدم خیس شده از باران نمی ترسد! ( معنای تحت لفظی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

معنای اصطلاحی ( ضرب المثل ) : ! *آب که از سر گذشت چه یک وجب چه صد وجب!*
مثال : الشعر مُبَلّل :موهای خیس

بپرس