مبقی. [ م ُ ] ( ع ص ) باقی دارنده چیزی. ( آنندراج ) ( غیاث ) ( از ناظم الاطباء ) : خلف شایسته باشد و محیی ذکر و مبقی نام. ( سندبادنامه ص 146 ).مبقی. [ م ُ ب َق ْ قا ] ( ع ص ) نگاه داشته شده و بازمانده. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).