مبسوط
/mabsut/
مترادف مبسوط: دامنه دار، گسترده، گشاده، مشبع، مشروح، مفصل، وسیع
متضاد مبسوط: مجمل، موجز، خلاصه
برابر پارسی: پهن، فراخ، گشاده
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- خط مبسوط ؛ خط متعارف ، مقابل خطمجموع. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به «خطمجموع » در همین لغت نامه شود.
- عمارة مبسوطالسماء ؛ هر سرایی مانند خانقاه و بیمارستان که در آنجا از مسافرین فقیر و غیرمبسوط پذیرایی نموده و آنها را تیمار می کنند. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ).
- مبسوط داشتن ؛ مبسوط گردانیدن ، گسترده کردن : حق سبحانه و تعالی سایه ٔ... بر سر کافه خلائق... مبسوط دارد. ( المعجم چ دانشگاه ص 19 ).
- مبسوط کردن ؛ گسترده و پهن کردن.
- مبسوط گردانیدن ؛ مبسوط داشتن : و جناح معدلت بر سر جهانیان مبسوط گردانید. ( لباب الالباب سعید نفیسی ص 43 ). جناح مرحمت بر تمامت ایشان مبسوط گردانید. ( جهانگشای جوینی ).
- مبسوط گشتن ؛ گسترده شدن. بسط یافتن. منبسط شدن : و ذکرآن در آفاق و اقطار عالم سایر و مبسوط گشت. ( کلیله ودمنه ).
|| خرج شده. || کشیده شده. ( ناظم الاطباء ).
مبسوط. [ م َ ] ( ع اِ ) نوعی پالان است و آن را باسوط نیز گویند. ( منتهی الارب ). نوعی از پالان شتر، ضد مفروق. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - بسط داده شده پهن گشته گسترده . ۲ - تفصیل داده . ۳ - یکی از اشکال خط عربی ( پیدایش خط و خطاطان )
نوعی پالان
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] باز شده، پهن شده.
دانشنامه آزاد فارسی
مبسوط (المبسوط) (۱). مَبْسوط (المَبسوط) (۱)
تألیف شیخ طوسی، کتابی به عربی، در فقه امامیه. نخستین کتاب در امامیه که حاوی دورۀ کامل فقه استدلالی است. پیش از این فقیهان امامیه، حتی خود شیخ در کتاب النهایه، از نظر کمّی از حدود مسائل مطرح شده در روایات فراتر نمی رفتند و از نظر اجتهادی نیز فقط به بیان عبارات روایات فقهی با حذف سند اکتفا می کردند. این امر سبب شد تا فقیهان اهل سنت، فقه امامیه را ناچیز بشمارند و بر آن خرده گیرند که مسائل و فروع فقه امامیه اندک است و چنین استدلال کنند که فقیهان امامیه چون به قیاس و رأی عمل نمی کنند، نمی توانند مسائل و احکامی تازه استنباط کنند. او با تألیف این اثر درپی اثبات این مسئله بود که بدون نیاز به قیاس و رأی نیز می توان به بررسی مسائل جدید پرداخت و احکام شرعی آن ها را استنباط کرد. همچنین معتقد بود که منابع روایی امامیه، دارای اصول و کلیاتی است که آن ها را می توان بر فروع و مسائل تازه تطبیق کرد و احکام مسائل جدید را از این راه دریافت. به نظر او روایات امامان (ع) دربردارندۀ احکام شرعی همۀ مسائل است؛ اما نه به صراحت، بلکه گاه به نحو عموم و گاه خصوص، گاه به تلویح و گاه تصریح. بدین گونه شیخ برای نخستین بار در امامیه، فقه تطبیقی و تفریعی را در عمل، در قالب کتاب المبسوط تجربه کرد و حکم همۀ مسائل و فروعاتی را که در کتاب های فقهی اهل سنت بود، بدون اعتنا به قیاس و رأی، بلکه از راه تطبیق و تفریع و مراجعه به روایات امامان (ع) به دست آورد. این کار چنان در امامیه مهم بود که تا سال ها حتی فقیهان امامیه از آرایی که شیخ استنباط کرده بود، پیروی می کردند. المبسوط در ۸ جلد به چاپ رسیده است (تهران ۱۳۸۷ق).
تألیف شیخ طوسی، کتابی به عربی، در فقه امامیه. نخستین کتاب در امامیه که حاوی دورۀ کامل فقه استدلالی است. پیش از این فقیهان امامیه، حتی خود شیخ در کتاب النهایه، از نظر کمّی از حدود مسائل مطرح شده در روایات فراتر نمی رفتند و از نظر اجتهادی نیز فقط به بیان عبارات روایات فقهی با حذف سند اکتفا می کردند. این امر سبب شد تا فقیهان اهل سنت، فقه امامیه را ناچیز بشمارند و بر آن خرده گیرند که مسائل و فروع فقه امامیه اندک است و چنین استدلال کنند که فقیهان امامیه چون به قیاس و رأی عمل نمی کنند، نمی توانند مسائل و احکامی تازه استنباط کنند. او با تألیف این اثر درپی اثبات این مسئله بود که بدون نیاز به قیاس و رأی نیز می توان به بررسی مسائل جدید پرداخت و احکام شرعی آن ها را استنباط کرد. همچنین معتقد بود که منابع روایی امامیه، دارای اصول و کلیاتی است که آن ها را می توان بر فروع و مسائل تازه تطبیق کرد و احکام مسائل جدید را از این راه دریافت. به نظر او روایات امامان (ع) دربردارندۀ احکام شرعی همۀ مسائل است؛ اما نه به صراحت، بلکه گاه به نحو عموم و گاه خصوص، گاه به تلویح و گاه تصریح. بدین گونه شیخ برای نخستین بار در امامیه، فقه تطبیقی و تفریعی را در عمل، در قالب کتاب المبسوط تجربه کرد و حکم همۀ مسائل و فروعاتی را که در کتاب های فقهی اهل سنت بود، بدون اعتنا به قیاس و رأی، بلکه از راه تطبیق و تفریع و مراجعه به روایات امامان (ع) به دست آورد. این کار چنان در امامیه مهم بود که تا سال ها حتی فقیهان امامیه از آرایی که شیخ استنباط کرده بود، پیروی می کردند. المبسوط در ۸ جلد به چاپ رسیده است (تهران ۱۳۸۷ق).
wikijoo: مبسوط_(المبسوط)_(۱)
مبسوط (المبسوط) (۲). مَبْسوط (المَبسوط) (۲)
تألیف ابوبکر سرخسی، کتابی به عربی، در فقه حنفی. از کتاب های مهم در حنفیه و دوره ای کامل از فقه آن است. این اثر شرح کتاب الکافی فی فروع الحنفیۀ محمد حنفی ( ـ۳۳۴ق) است و مؤلف بخش اعظم آن را در زندان اورگنج بدون هیچ منبعی از حفظ املا و سپس آن را پس از آزادی از زندان، در فرغانه تکمیل کرده است. این اثر که از کتاب الصلاه آغاز می شود و با کتاب مکاسب پایان می یابد، برای شناخت آرای فقهی ابوحنیفه و دو شاگرد برجسته اش محمد بن حسن شیبانی و ابویوسف قاضی از منابع مهم به شمار می رود. المبسوط در ۳۰ جلد به چاپ رسیده است (بیروت، ۱۴۰۶ق).
تألیف ابوبکر سرخسی، کتابی به عربی، در فقه حنفی. از کتاب های مهم در حنفیه و دوره ای کامل از فقه آن است. این اثر شرح کتاب الکافی فی فروع الحنفیۀ محمد حنفی ( ـ۳۳۴ق) است و مؤلف بخش اعظم آن را در زندان اورگنج بدون هیچ منبعی از حفظ املا و سپس آن را پس از آزادی از زندان، در فرغانه تکمیل کرده است. این اثر که از کتاب الصلاه آغاز می شود و با کتاب مکاسب پایان می یابد، برای شناخت آرای فقهی ابوحنیفه و دو شاگرد برجسته اش محمد بن حسن شیبانی و ابویوسف قاضی از منابع مهم به شمار می رود. المبسوط در ۳۰ جلد به چاپ رسیده است (بیروت، ۱۴۰۶ق).
wikijoo: مبسوط_(المبسوط)_(۲)
مترادف ها
منبسط، منبسط شده، بسط یافته، مبسوط
پیشنهاد کاربران
مبسوط از بسیط: آسان.
وبه معانی ذکر شده ( دامنه دار، گسترده، گشاده، مشبع، مشروح، مفصل، وسیع ) کاملاً اشتباه هست.
مبحث مبسوط: عباره اشتباه وبه معنی بحث مفصّل نیست.
سُفره بساط شد: ای یه جوری چیده شد تا براحتی وبشکل بسیط دیده بشود وازش بهره گیرد. ( نه اینکه گسترده شد ) .
... [مشاهده متن کامل]
گسترده شد . . . حاصل ساده شدن ( بسیط ) ؛ نه اصل معنای کلمه.
مبسوط ( لبنانی - سوری - اردنی . . . ) : شاد وخوشحالی مانند سادگی کودکان. که باعث گشادی لب ها میشه.
. . . .
بنحو دیگر:
بَسَط - بسیط - بساط . . . : هرچی ساده کنیدکه باعث گسترش وگشادی ودامنه دار مطلب را بشود.
وبه معانی ذکر شده ( دامنه دار، گسترده، گشاده، مشبع، مشروح، مفصل، وسیع ) کاملاً اشتباه هست.
مبحث مبسوط: عباره اشتباه وبه معنی بحث مفصّل نیست.
سُفره بساط شد: ای یه جوری چیده شد تا براحتی وبشکل بسیط دیده بشود وازش بهره گیرد. ( نه اینکه گسترده شد ) .
... [مشاهده متن کامل]
گسترده شد . . . حاصل ساده شدن ( بسیط ) ؛ نه اصل معنای کلمه.
مبسوط ( لبنانی - سوری - اردنی . . . ) : شاد وخوشحالی مانند سادگی کودکان. که باعث گشادی لب ها میشه.
. . . .
بنحو دیگر:
بَسَط - بسیط - بساط . . . : هرچی ساده کنیدکه باعث گسترش وگشادی ودامنه دار مطلب را بشود.
بسط داده شده
گسترده ، مخالف مختصر
کامل